موسی علیه السلام
موسی علیه السلام
ولادت و پرورش موسی
فرعون، به نافرمانی و گمراهی خود ادامه میداد و در زمین راه تکبر و برتریطلبی در پیش میگرفت و گروهی از رعایای خود را که از قوم بنیاسرائیل بودند، ذلیل نموده بود، چونکه آن قوم در سایهی حکومت فرعون زندگی بسیار سختی را سپری و تنگی و شدت آن زندگی را تحمل کرده بودند و در همان هنگام که بنیاسرائیل، در زندگی سخت و حالت ناگوار خود دست و پا میزدند و کمر خم کرده بودند، کاهن، نزد فرعون آمد و به او گفت: در میان بنی اسرائیل نوزادی به دنیا میآید که ملک و سلطنت تو، به دست او از بین میرود. فرعون سخت برآشفت و سرگشته و حیران گشت و هرچه بیشتر بر گمراهیش افزود، پسران بنیاسرائیل را کشت و دختران آنها را باقی گذاشت؛ اما قدرت خداوند بالاتر از آن است که تدبیر باطلی بتواند با آن مقابله نماید، زیرا در ازل چنان مقدر نموده بود که این قوم ستمدیده، ملک و سلطنت این طاغوت زورگو را به دست طفلی که در خانه او مانند گلی که از میان بوتهی خار و یا سپیده دمی که از بستر تاریکی سر برمیآورد، به ارث ببرند. خداوند بنیاسرائیل را قدرت بخشید و سرزمین مصر و شام را میراث آنها گردانید و به فرعون و هامان[1] و سپاهایانشان آن چیزی را که از آن میترسیدند، نشان داد.

بسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ