تفسیر سوره نساء آیات(34 الی 36)
Free Image Hosting pictures upload

ﭑ  ﭒ  ﭓ  ﭔ  ﭕ  ﭖ  ﭗ  ﭘ    ﭙ  ﭚ  ﭛ  ﭜ  ﭝ  ﭞﭟ  ﭠ   ﭡ  ﭢ  ﭣ  ﭤ  ﭥ  ﭦﭧ  ﭨ  ﭩ   ﭪ  ﭫ  ﭬ  ﭭ  ﭮ     ﭯﭰ  ﭱ  ﭲ  ﭳ  ﭴ  ﭵ  ﭶﭷ   ﭸ    ﭹ  ﭺ            ﭻ  ﭼ  ﭽ

«مردان‌ بر زنان‌ قيم‌اند» ابن‌كثير در تفسير (قوامون‌...) مي‌گويد: «يعني‌: مرد رئيس‌ زن‌، بزرگ‌ و حاكم‌ او و مؤدب‌ اوست‌ ـ اگر كژروي‌ پيشه‌ كرد ـ بنابراين‌، بر زنان‌ است‌ تا از مردان‌ در امور پسنديده‌ و معروفي‌ كه‌ به‌ ايشان‌ دستور مي‌دهند، اطاعت‌ كنند». اين‌ رياست‌ مرد بر زن‌ «به‌سبب‌ آن‌ است‌ كه‌ الله برخي‌ آدميان‌ را بر برخي‌ برتري‌ داده‌ است‌» يعني‌: مردان‌ به‌ خاطر آن‌ مستحق‌ اين‌ مزيت‌ شدند كه ‌خداي ‌عزوجل‌ ايشان‌ را به‌ اوصافي‌ در عقل‌ و جسمشان‌ بر زنان‌ برتري‌ بخشيده‌ است ‌تا بدانجا كه‌ از ميان‌ آنان‌ خلفا و حكام‌ و امرا و جهادگران‌ برمي‌خيزند. همچنان‌ فضيلت‌ مردان‌ برزنان‌ در امور ديگري‌ است‌ كه‌ زنان‌ در آن‌ امور، شايستگي‌ وتوانايي‌ كاملي‌ ندارند، چون‌ كامل‌ بودن‌ روزه‌ و نماز مردان‌ و چون‌ نبوت‌، خلافت‌، امامت‌، اذان‌، خطبه‌، جماعت‌، جمعه‌، گواهي‌ در حدود و قصاص‌، مالك‌ بودن‌ نكاح‌ و طلاق‌ و ثابت‌ شدن‌ نسب‌ از آنان‌. اين‌ سبب‌ اول‌ «قواميت» مردان‌ بر زنان ‌بود، سبب‌ دوم‌ اين‌ است‌: «و نيز به‌سبب‌ آن‌ كه‌ مردان‌ از اموال‌ خويش‌» بر زنان ‌«خرج‌ كردند» و مي‌كنند. يعني‌: مهر و نفقه‌ بر دوش‌ مردان‌ است‌. اين‌ آيه‌، دليل ‌وجوب‌ پرداخت‌ نفقه‌ زنان‌ از سوي‌ مردان‌ مي‌باشد.

اما در عصر حاضر، برخي‌ از مردم‌ كوتاه‌نظر و سطحي‌ بين‌، قضيه‌ «قوامت» مرد بر زن‌ را به‌ معارضه‌ كشانده‌ و به‌ اين‌ استدلال‌ واهي‌ تكيه‌ مي‌كنند كه‌ در برخي‌از دولتها، زنان‌ به‌ رياست‌ و حاكميت‌ رسيده‌ و اعتبار و جايگاه‌ بلندي‌ را احراز نموده‌اند. پاسخ‌ اين‌ است‌ كه‌: قاعدتا در چنان‌ احوال‌ و اوضاعي‌، نتايج‌ برآمده‌ از حاكميت‌ زنان‌ را بايد ـ نه‌ فقط در كوتاه‌مدت‌، بلكه‌ در كوتاه‌ مدت‌ و بلندمدت‌ هر دو ـ مورد ارزيابي‌ قرار داد و آن‌گاه‌ قضاوت‌ كرد. «پس‌ زنان‌ شايسته‌» ونيكوكار، «فرمانبردارند» براي‌ خدا و براي‌ شوهرانشان‌ و برپا دارنده‌ حقوقي ‌هستند كه‌ رعايت‌ آن‌ براي‌ آنها واجب‌ است؛ اعم‌ از حقوق‌ خدا و حقوق‌ شوهرانشان‌ «و نگاه‌دارنده‌اند واجب‌ غيابت‌ را» يعني‌: هر آنچه‌ را كه‌ حفظ آن‌ در هنگام‌ غياب‌ شوهرانشان‌ بر آنان‌ واجب‌ است‌، حفظ مي‌كنند، از جمله‌: حفظ و نگه‌داشت‌ نفس‌ خويش‌، حفظ پاكدامني‌ خويش‌ و حفظ فرزندان‌ شوهر و خانه‌ و اموال‌ و اسرار وي‌. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌اكرم‌ص فرمودند:«بهترين‌ زنان‌، زني‌ است‌ كه‌ چون‌ به‌سوي‌ وي‌ بنگري‌، تو را شاد سازد و چون‌ به‌وي‌ دستور دهي‌، از تو فرمان‌ برد و چون‌ از وي‌ غايب‌ شوي‌، تو را حفظ كند درنفس‌ خويش‌ و مال‌ تو». بلي‌! زنان‌ شايسته‌ نگهدارنده‌ اين‌ امورند «به‌ نگاه‌داشت‌الله» يعني‌: حفظ و نگهداري‌ امور فوق‌ در غياب‌ شوهر از سوي‌ زنان‌، به‌ سبب‌ حفظ الهي‌ و ياري‌ و توفيق‌ وي‌ است‌ «و زناني‌ را كه‌ از نشوزتشان‌ بيم‌ داريد» نشوز: سركشي‌ و نافرماني‌ و برتري‌جويي‌ بر شوهر است‌. اعراب‌ مي‌گويند: «نشزت ‌المرأه‌: زن‌ بر شوهرش‌ گردنكشي‌ كرد»، يعني‌ از امرش‌ اطاعت‌ نكرد، از تمكين ‌(مباشرت‌ جنسي) در برابر وي‌ بدون‌ عذري‌ سر باز زد، بدون‌ اجازه‌ شوهرش‌ ازخانه‌ بيرون‌ رفت‌ و مانند اين‌ از امور «پس‌» در برخورد با چنين‌ زنان‌ ناشزه‌اي‌، نخست‌ «پندشان‌ دهيد» يعني‌: آنچه‌ را كه‌ خداي‌ عزوجل‌ بر عهده‌ آنان ‌نهاده‌است؛ از اطاعت‌ شوهر، حسن‌ معاشرت‌ و ديگر واجبات‌ ذمه‌ آنان‌ رابه ‌يادشان‌ آوريد و نصيحتشان‌ كرده‌ به‌ پذيرش‌ اين‌ امور ترغيب‌ و از عواقب‌ سركشي‌ و نشوزت‌ بيمشان‌ دهيد. و اين‌ اولين‌ راه‌ حل‌ است‌.

در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌: «اگر من‌ كسي‌ را دستوردهنده‌ مي‌بودم‌ كه‌ براي‌ كسي‌ سجده‌ كند، بي‌گمان‌ زن‌ را دستور مي‌دادم‌ كه‌ براي‌ شوهرش‌ سجده‌ كند ـ به ‌سبب‌ حق‌ بزرگي‌ كه‌ شوهر بر ذمه‌ وي‌ دارد». «و سپس‌» دومين‌ راه‌ حل‌ اين‌است‌ كه‌: «آنان‌ را در خوابگاهها ترك‌ كنيد» يعني‌: از خوابگاههايشان‌ دوري‌ كنيد وآنان‌ را در زير روانداز (لحاف) خويش‌ جاي‌ ندهيد. اين‌ تعبير، كنايه‌ از عدم ‌آميزش‌ جنسي‌ با آنان‌ است‌. بعضي‌ گفته‌اند: دوري‌گزيدن‌ در خوابگاه‌ آن‌ است ‌كه‌ شوهر در بستر خواب‌ به‌ وي‌ پشت‌ كند «و» اگر اين‌ هم‌ تأثير نكرد، پس‌ سومين ‌راه‌ حل‌ اين‌ است‌ كه‌: «آنان‌ را بزنيد» چنان‌ زدني‌ كه‌ به ‌قصد تأديب‌ و اصلاحشان ‌باشد، نه‌ زدني‌ سخت‌ و گزنده‌ و آزاردهنده‌. خاطرنشان‌ مي‌شود كه‌ سنت‌رسول‌اكرم‌ص اين‌ زدن‌ را مقيد به‌ آن‌ نموده‌ است‌ كه‌ با نرمي‌ و ملايمت‌ باشد، به‌ طوري‌ كه‌ به‌ نقص‌ عضوي‌ در وي‌ نينجامد و اثري‌ از خود بر جاي‌ نگذارد «پس ‌اگر از شما اطاعت‌ كردند» چنان‌ كه‌ بايد و شايد و سركشي‌ و نشوزت‌ را فروگذاشتند «ديگر بر آنها هيچ‌ راهي‌ را نجوييد» به‌ چيزي‌ از گفتار، يا كرداري‌ كه‌ آنان‌ را ناخوش‌ آيد، پس‌ آنان‌ را به‌ عشق‌ورزي‌ و محبت‌ نسبت‌ به‌ خود مجبور و مكلف ‌نگردانيد، كه‌ اين‌ در اختيارشان‌ نيست‌، لذا بهانه‌جويي‌ و زياده‌روي‌ نكنيد «بي‌گمان‌ خدا بلند مرتبه‌ بزرگ‌ است‌» پس‌ بدانيد كه‌ قدرت‌ خداوند بر شما بزرگتر از قدرت‌ شما بر زنانتان‌ مي‌باشد بنابراين‌، بر آنان‌ ستم‌ نكنيد و قدرت ‌خداي‌ متعال‌ را بر خود به‌ياد آوريد زيرا قدرت‌ او فوق‌ همه‌ قدرتهاست‌.

 

ﭾ  ﭿ  ﮀ   ﮁ  ﮂ  ﮃ  ﮄ  ﮅ  ﮆ  ﮇ  ﮈ  ﮉ         ﮊ  ﮋ    ﮌ  ﮍ  ﮎﮏ  ﮐ    ﮑ  ﮒ           ﮓ  ﮔ    ﮕ 

اين‌ حالت‌ اول‌ بود كه‌ نشوز و نفور و ناسازگاري‌ در آن‌ از سوي‌ زن‌ است‌. اينك‌ حالت‌ دوم‌ را در اين‌ آيه‌ بيان‌ مي‌كند: «و» اي‌ اولياي‌ امور و اي‌ قضات‌ و حكام‌ شرع‌! «اگر از بالا گرفتن‌ اختلاف‌ ميان‌ آنان‌» يعني‌: ميان‌ زن‌ و شوهر «بيمناك ‌بوديد، پس‌ بفرستيد» به‌سوي‌ زن‌ و شوهر «داوري‌ از خانواده‌ مرد و داوري‌ از خانواده ‌زن‌ را» چنان‌ داوراني‌ را كه‌ از نظر عقل‌ و دين‌ و انصاف‌، به‌ حكميت‌ و داوري ‌ميان‌ آن‌ دو شايستگي‌ داشته‌ باشند. در اينجا خداوند متعال‌ مشخص‌ مي‌سازد كه‌ داوران‌ بايد از خانواده‌ و خويشان‌ مرد و زن‌ باشند، چرا كه‌ خانواده‌ مرد و زن‌، به ‌احوال‌ آنان‌ آشناتر، رازهاي‌ خصوصي‌ و محرم‌ آنان‌ را نگه‌دارنده‌تر و بر ايجاد فضاي‌ صلح‌ و سازگاري‌ ميان‌ آن‌ دو و سامان‌يافتن‌ مجدد كار و بار زندگي‌مشتركشان‌ مشتاق‌ترند. البته‌ تعيين‌ داوران‌ فقط در زماني‌ است‌ كه‌ روابط ميان‌ زن‌ وشوهر، به‌گونه‌اي‌ پيچيده‌ و نابسامان‌ باشد كه‌ طرف‌ ناحق‌ در ميان‌ آنها مشخص‌نگردد، اما اگر طرف‌ ناحق‌ شناخته‌ شده‌ بود، در اين‌ حالت‌، حق‌ طرف‌ ديگر قطعا از وي‌ گرفته‌ مي‌شود.

آري‌! بر داوران‌ است‌ كه‌ كوشش‌ مقدورشان‌ را در اصلاح‌ ميان‌ زن‌ و شوهر به ‌خرج‌ دهند، پس‌ اگر بر اين‌ اصلاح‌ قادر بودند، به‌ مقتضاي‌ آن‌ حكم‌ مي‌كنند، به ‌اين‌ ترتيب‌ كه‌ در صورت‌ مقصر بودن‌ مرد؛ وي‌ را از آزار زنش‌ بازداشته‌ و در عين‌حال‌ وي‌ را به‌ پرداخت‌ نفقه‌ ملزم‌ مي‌كنند. و اگر زن‌ مقصر بود؛ مانع‌ انفاق‌ بر وي ‌مي‌شوند. يا مانند اين‌ از فيصله‌هايي‌ كه‌ بعد از بررسي‌ مشكلات‌ ميان‌ آن‌دو، دركار داوري‌ خويش‌ اعمال‌ مي‌نمايند. ولي‌ اگر اصلاح‌ ميان‌ زن‌ و شوهر از توان ‌داوران‌ خارج‌ بود و آنها در نتيجه‌گيري‌شان‌ به‌ اين‌ حقيقت‌ رسيدند كه‌ ديگر ادامه ‌اين‌ زندگي‌ مشترك‌ به‌طور سالم‌ و طبيعي‌ آن‌ ممكن‌ نيست‌ و بايد آن‌دو از هم‌ جدا شوند، در اين‌ صورت‌، مي‌توانند ميان‌ آنها دوري‌ و جدايي‌ افگنند.

علما اجماع‌ دارند بر اين‌ كه‌ فيصله‌ داوران‌ در امر جمع‌نمودن‌ ميان‌ زن‌ و شوهر نافذ است‌. ولي‌ فيصله‌ آنها در تفريق‌ و جدايي‌افگندن‌، به‌ نزد جمهور علما نافذ، اما از نظر احناف‌ نافذ نيست‌ زيرا احناف‌ برآنند كه‌ داوران‌ صلاحيت‌ جمع‌كردن‌ را دارند، نه‌ صلاحيت‌ جدايي‌افگندن‌ را و در صورتي‌ كه‌ قادر به‌ جمع‌كردن‌ و ايجاد سازش‌ و تفاهم‌ ميان‌ آن‌ دو نبودند، قضيه‌ را به‌ قاضي‌ ارجاع‌ دهند، لذا تفريق‌ ميان ‌آن‌دو، جز به‌ حكم‌ قاضي‌ انجام‌ نمي‌گيرد. «اگر داوران‌ اصلاح‌» ميان‌ زن‌ و شوهر «را بخواهند» و نيت‌ آنها در اين‌ مورد، نيتي‌ صادقانه‌ و دلسوزانه‌ باشد «خداوند ميان‌ آن‌دو» يعني‌: ميان‌ زن‌ و شوهر «سازگاري‌ مي‌دهد» تا به‌ الفت‌ و حسن‌معاشرت‌ بازگشته‌ و به‌ زندگي‌ مشتركشان‌ سروساماني‌ دوباره‌ بدهند. اما اگر داوران‌ در كار داوريشان‌ با يك‌ديگر اختلاف‌ كردند، حكم‌ آنها ـ به‌ اجماع‌ علما ـ نافذ نيست‌ «هرآينه‌ خداوند دانا و آگاه‌ است‌» داناست‌ به‌ اراده‌ داوران‌ و آگاه‌ است‌ به‌كسي‌ ـ از زن‌ يا شوهر ـ كه‌ ستمگر مي‌باشد.

 

ﮖ  ﮗ  ﮘ  ﮙ  ﮚ  ﮛ  ﮜﮝ  ﮞ   ﮟ  ﮠ  ﮡ  ﮢ  ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫ  ﮬ  ﮭ  ﮮ  ﮯﮰ  ﮱ  ﯓ  ﯔ  ﯕ  ﯖ   ﯗ  ﯘ  ﯙ  ﯚ

«و خدا را بپرستيد و چيزي‌ را با او شريك‌ نگردانيد» در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌ خداص به‌ معاذبن‌ جبل‌ فرمودند: «آيا مي‌داني‌ كه‌ حق‌ خداوند بربندگان‌ چيست‌؟ معاذ گفت‌: خدا و رسولش‌ داناترند. فرمودند: اين‌ كه‌ او رابپرستند و چيزي‌ را با او شريك‌ نياورند. سپس‌ فرمودند: آيا مي‌داني‌ كه‌ اگر اين‌كار را كردند، حق‌ بندگان‌ بر خدا چيست‌؟ حق‌ آنان‌ اين‌ است‌ كه‌ ايشان‌ راعذاب‌ نكند». پس‌ اولين‌ امر و اولين‌ فريضه؛ همانا معرفت‌ خداوند متعال‌، خواندن ‌وي‌ به‌يگانگي‌، طاعت‌ وي‌، و عدم‌ شرك ‌آوردن‌ به‌ وي‌ در شأن‌ الوهيت‌ و ربوبيت‌ وي‌ است‌ «و به‌ پدر و مادر احسان‌ كنيد» در سخن‌ و عمل‌ و انفاق‌ بر آنان‌ در هنگام ‌نيازشان‌ «و به‌ خويشان‌ و يتيمان‌ و مسكينان‌» نيز احسان‌ كنيد. تفسير آن‌ در سوره‌بقره‌ «آيه‌/177» گذشت‌ «و به‌ همسايه‌ خويشاوند» نيز احسان‌ كنيد. او كسي‌ است‌ كه ‌به‌ همراه‌ همسايگي‌ در مسكن‌، به‌ انسان‌ نزديكي‌ نسبي‌ نيز داشته‌ باشد. يا مراد از: ﴿ﮤ   ﮥ  ﮦ همسايه‌ نزديك‌ و ديوار به‌ ديوار است‌. «و به‌ همسايه‌ بيگانه‌» يعني‌: بيگانه‌ و اجنبي‌، يا همسايه‌ دور نيز احسان‌ كنيد. بعضي‌ گفته‌اند: مراد از آن‌، همسايه‌ يهودي‌ و نصراني‌ است‌. خاطرنشان‌ مي‌شود كه‌ حق‌ همسايه‌ به‌ حسب‌ نزديكي‌ و دوري‌ منزل‌ وي‌ تفاوت‌ پيدا مي‌كند، پس‌ به‌ هراندازه‌ كه‌ منزلش‌ دورتر باشد؛ حق‌ وي‌ هم‌ ضعيف‌تر مي‌شود و به‌ هراندازه‌ كه‌ منزلش‌ نزديكتر باشد، حق ‌وي‌ هم‌ قوي‌تر مي‌شود. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌ كه‌ رسول‌اكرمص درباره‌ حق ‌همسايه‌ فرمودند: «جبرئيل‌ پيوسته‌ به‌ من‌ درباره‌ همسايه‌ سفارش‌ مي‌كرد تا بدانجا كه‌ گمان‌ بردم؛ همسايه‌ از همسايه‌ ارث‌ مي‌برد».

«و» احسان‌ كنيد «به‌ هم‌نشين‌ در پهلو نشسته‌» يعني‌: به‌ همسر، به ‌رفيق‌ سفر و به‌ رفيق‌ اقامت‌ در تحصيل‌ علم‌، يا آموزش‌ صنعت‌، يا انجام‌ تجارت‌، يا مانند اينها «و» احسان‌ كنيد به‌ «ابن‌السبيل‌» يعني‌: به‌ مسافري‌ كه‌ به‌طور گذرا از نزد شما مي‌گذرد، پس‌ بر مقيم‌ است‌ تا به‌ مسافر احسان‌ كند. سبيل‌: يعني‌: راه‌. بعضي‌گفته‌اند: مراد از آن‌، مسافر در راه‌مانده‌اي‌ است‌ كه‌ توشه‌ راهش‌ تمام‌ شده‌ باشد. به‌ قولي‌ ديگر: مراد از آن‌ ميهمان‌ است‌ «و» احسان‌ كنيد «به‌ آن‌ كسي‌ كه‌ دست ‌شما مالك‌ وي‌ شده‌» و ايشان‌ غلامان‌ و كنيزان‌ اند، چنان‌كه‌ رسول‌ خداص دستور دادند كه‌ غلامان‌ و كنيزان‌ بايد از همان‌ غذايي‌ اطعام‌ شوند كه‌ مالك‌ آنان‌ مي‌خورد و از همان‌ لباسي‌ پوشانده‌ شوند كه‌ مالك‌ آنان‌ مي‌پوشد. همچنين‌ در حديث‌ شريف‌آمده‌ است‌: «برده‌ مستحق‌ غذا و پوشاك‌ خويش‌ است‌ و از كار جز به‌ حد توان‌ خود مكلف‌ ساخته‌ نشود». «هرآينه‌ الله دوست‌ ندارد كسي‌ را كه‌ مختال‌» يعني‌: متكبر و بي‌پروا و بي‌ملاحظه‌ باشد بر مردم‌ و بر همسايگان‌ خويش‌ «و فخرفروش ‌باشد» فخر: خود ستايي‌، برشمردن‌ مناقب‌ و افتخارات‌ خويش‌ و گردن‌فرازي‌ و خود بزرگ‌نمايي‌ است‌. اما اگر كسي‌ نعمت‌هاي‌ حق‌ تعالي‌ را بر خود به‌ منظور اعتراف‌ به‌ فضل‌ وي‌، برشمرد، او شكرگزار است‌ و به‌ واجب‌ شكر حق‌ تعالي‌ قيام ‌ورزيده‌، لذا سزاوار نكوهش‌ نيست‌ ـ چنان‌كه‌ در آيه‌ بعد آمده‌ است‌.