تفسیر سوره مائده آیات(3 الی 4)

ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹﭺ ﭻ ﭼ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ
«بر شما حرام شده است مردار» يعني: حيواني كه خود ـ بدون ذبحشرعي ـ ميميرد.
«و» بر شما حرام شده است «خون» يعني: خون ريخته سيال اما خوردن خون كبد، سپرز (طحال) و خوني كه بعد از ذبح در عروق حيوان باقي ميماند، مباح است.
«و» بر شما حرام شده است «گوشت خوك و» بر شما حرام شده است «آنچه نامي جز خدا به هنگام ذبحش برده باشند» علما درباره مذبوحهاي كه بردن نامخدا عمدا يا سهوا درآن ترك شده باشد، اختلاف نظر دارند، كه بيان آرايشان در سوره «انعام» خواهد آمد. تفسير محرمات ياد شده، در آيه (173) سوره «بقره» نيز گذشت.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه به خفهكردن مرده باشد» براثر فعل خود حيوان، يا براثر فعل آدمي، يا به غير آن از علل؛ فيالمثل ريسمان در گردن آن بپيچد تا بميرد. يادآور ميشويم كه اهل جاهليت گوسفند را خفه ميكردند و چون ميمرد آن را ميخوردند.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه به سنگ يا چوب مرده باشد» بي آن كه ذبح شود. در حديث شريف آمده است كه عديبنحاتم گفت: يا رسولالله! منشكار را با معراض[2] هدف قرار ميدهم و شكارش ميكنم. فرمودند: «اگر شكار را با معراض زدي و تير در بدنش فرو رفت، آن را بخور و اگر با پهنا به نشانه اصابت كرد، بدانكه آن (وقيذ) است پس آن را نخور». اجماع فقها نيز بر مفاد اين حديث شريف منعقد شدهاست.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه از بلندي افتاده باشد» مثلا به چاهي افتاده باشد، يا از كوهي به پايين افتاده و بر اثر آن مرده باشد.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه به شاخ زدن حيوان ديگري مرده باشد» بدون ذبح، هرچند شاخ آن حيوان او را خوني كرده و حتي از ذبحگاهش هم خون خارج شده باشد.
«و» بر شما حرام شده است «آنچه درنده از آن خورده باشد» يعني: آنچه را كه درنده نيشداري چون شير و پلنگ و گرگ، از هم دريده، برخي از آن را بخورد و حيوان بر اثر آن جراحت، بدون ذبح بميرد «مگر آنچه» كه بعد از اين آفتها «ذبح كرده باشيد» يعني: آنچه را كه قبل از مردن آنها بهموقع ذبح شرعي كرده باشيد و هنوز در آنها آثار و نشانههاي حيات باقي مانده باشد به طوري كه در هنگام ذبح، از خود اضطراب و عكسالعمل نشان دهند؛ بر شما حلالند. گفتني است كه اين استثنا بر حيوان خفه كرده و مابعد آن جاري ميشود نه بر ماقبل آن زيرا استثنا از (منخنقه: حيوان خفه كرده) شروع ميشود و اين مذهب جمهورفقها (ابوحنيفه، شافعي و احمد) است.
«و آنچه براي نصب ذبح شده است» بهمنظور تعظيم و بزرگداشت آنها «بر شما حرام است» نصب: سنگهايي بود كه در جاهليت نصب ميشد و مورد پرستش قرار ميگرفت و بتپرستان خون حيوانات ذبحشده را بر آنها ميريختند. مجاهد ميگويد: «نصب، سنگهايي بود در حوالي مكه كه مشركان حيوانات را بر روي آنها ذبح ميكردند».
«و» بر شما حرام شده است «اين كه شناخت قسمت و نصيب خود را به تيرهاي ازلام طلب كنيد» ازلام: تيرهاي مخصوصي بود كه اعراب بهوسيله آنها فال ميگرفتند وآنها را به سه قسمت تقسيم كرده در دسته اول جمله «بكن» و در دسته دوم جمله «نكن» را مينوشتند و دسته سوم سفيد بود و هيچچيز بر آنها نوشته نشده بود و چون كسي از مشركان ميخواست تا شانس و قسمت خود را ـ مثلا در ازدواج يا سفر يا امر مهم ديگري ـ بشناسد، آن تيرهاي شبيه به هم را در كيسهاي ميانداخت، سپس دستش را به آن كيسه داخل ميكرد و يكي از آنها را بيرون ميآورد، اگر از تيرهاي «بكن» بيرون ميآمد، آن كاري را كه برآن تصميمگرفته بود انجام ميداد، اگر از تيرهاي «نكن» بيرون ميآمد، آن كار را انجام نميداد و اگر از تيرهاي سفيد بيرون ميآمد، فال زدن را تكرار ميكرد تا يكي ازتيرهاي دسته اول يا دوم بيرون آيد. پس خداي عزوجل اين كار را حرام گردانيد زيرا اين كار نوعي ادعاي علم غيب و از «تكهن» است.
«اينها همه فسق است» يعني: اين محرمات ياد شده، يا اين تيرهاي ازلام، خروج از طاعت حق تعالي است. (فسق) در اينجا، شديدتر از كفر است «امروز كافران از دين شما نااميد گرديدهاند» يعني: امروز آنها از نابودكردن دينتان و اين كه شما رابه دين خويش برگردانند، نااميد شدهاند. خاطر نشان ميشود كه اين آيه، در روز عرفه سال دهم هجري در حجهالوداع نازل شد. ابنعباس در تفسير اين آيه ميگويد: «اهل مكه از اين امر كه شما مسلمانان به دينشان ـ يعني پرستش بتان ـ بازگرديد، مأيوس شدهاند». در حديث شريف آمده است: «شيطان از اين كه نمازگزاران در جزيرهالعرب او را پرستش كنند، مأيوس شده است و به اين راضيشده كه در غير اين از اموري كه آن را حقير ميپنداريد، مورد اطاعت قرار گيرد...». «پس از آنان نترسيد» از اين كه بر شما غلبه كنند، يا دينتان را نابود گردانند «و از من بترسيد» بهطور خالصانه تا شما را هميشه برآنان نصرت بخشيده و در دنيا و آخرت از آنان برتر گردانم «امروز دين شما را برايتان كامل گردانيدم» با غالب ساختن آن بر همه اديان و با كامل ساختن احكامي كه مورد نيازتان است؛ اعم از حلال و حرام و غيره.
اين آيه در روز جمعه ـ كه روز عرفه نيز بود ـ بر رسول اكرمص درحالي نازل شد كه خداي عزوجل اسلام را پيروز ساخته و پيامبرش را نصرت داده بود. روايت شدهاست كه مردي از يهوديان نزد عمربن خطاب آمد و گفت: اي اميرالمؤمنين! شما آيهاي را در كتاب خويش ميخوانيد كه اگر بر ما جماعت يهود نازل ميشد، قطعا روز نزول آن را عيد ميگرفتيم. عمر پرسيد: كدام آيه؟ يهودي گفت: آيه ﴿ﭻﭼﭽ ﭾ﴾. عمر فرمود: «بهخدا سوگند كه من به روز و ساعتي كه اين آيه بر رسول خداص نازل شد، دانايم و آن ساعت، شبانگاه روز عرفه و روز جمعه بود». «و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم» باكامل ساختن دين، فتح مكه، سركوب كفار و نااميدكردنشان از غلبه و پيروزي بر شما همان طوري كه كاملساختن نعمت را با اين فرمودهام به شما وعده داده بودم: ﴿ﮰ ﮱ ﯓ﴾ «بقره/150». «و دين اسلام را براي شما پسنديدم» همين ديني را كه شما امروز برآنيد، به عنوان دين پسنديده و آيين برگزيده خويش تا واپسين دم از عمر دنيا برگزيدم. ابنجرير ميگويد: «رسول خداص پس از اين تاريخ، فقط هشتاد و يك روز زنده بودند، سپس بهسوي رفيق اعلي شتافتند».
بيان نعمت كامل ساختن دين در سياق بيان حكم اين محرمات، نشاندهنده اين حقيقت است كه تحريم پليديهاي ياد شده، از كمال اين دين ميباشد.
«و هر كس در مخمصهاي ناچار شود» يعني: هر كس بهحكم ضرورت و اضطرار گرسنگي، مجبور به خوردن گوشت مردار و ديگر محرماتي كه بعد ازآن ذكرشد، گردد «بي آن كه به گناه متمايل باشد» يعني: بيآن كه اين محرمات را به قصد لذتجويي يا تجاوز از حدود الهي و نافرماني وي تناول كند «بيترديد خدا آمرزنده مهربان است» بر آن فرد مضطر ميآمرزد و نسبت به وي مهربان است، چراكه آن چيزهاي حرام را بر وي مباح گردانيده است.
ابنكثير ميگويد: «فقها برآنند كه تناول گوشت مردار ـ بر حسب حالات مختلف ـ گاهي واجب، گاهي مستحب و گاهي مباح است؛ و وجوب تناول آن در زماني است كه شخص بيم هلاك داشته و چيز ديگري غيراز آن را برايخوردن نيابد». همچنان ابنكثير ميگويد: «در جواز تناول گوشت مردار، اين امرشرط نيست كه بر شخص سه روز بگذرد و او غذاي حلالي براي خوردن نيابد ـ چنانكه بسياري از مردم عوام و غيرآنان چنين ميپندارند ـ بلكه هرگاه كه ناچار شد، خوردن آن برايش جايز است». در حديث شريف به روايت ابنعمر از رسول خداص آمده است كه فرمودند: «قطعا خداي عزوجل دوست دارد كه رخصتهايش عملي گردد، همانگونه كه از انجام معصيت خود بد ميبرد».
اين آيه بنابر قول محققان، آخرين آيه نازل شده قرآن نيست بلكه آخرين آيه؛ آيه كريمه: ﴿ ﯸ ﯹ ﯺ ﯻ ﯼ ﯽ ﴾ «بقره/281» ميباشد.
ﮔ ﮕ ﮖ ﮗﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ ﮱ ﯓﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ
در بيان سبب نزول آمدهاست: عديبنحاتم و زيدبنمهلهل از رسولخداص سؤال كردند: يارسولالله! حق تعالي گوشت مردار را حرام گردانيده پس بفرماييد كه از خوردنيها چهچيزهايي برما حلال است؟ همان بود كه نازل شد: «از توميپرسند چهچيز» از خوراكيها «برايشان حلال شده است؟ بگو» اي پيامبرص «براي شما همه پاكيزهها حلال گرديده» يعني: هرآنچه كه پليد نيست بر شما حلال است. آري! اين پاكيزهها، شامل همه چيزهايي ميشود كه حكم تحريم آنها دركتاب خدا، يا سنت پيامبرش، يا اجماع امت، يا قياس اثبات نشده است.برخي (طيبات) را به حيوانات ذبحشدهاي كه به هنگام ذبح آنها نام خدا بردهميشود، تفسير كردهاند «و آنچه دستآموز كرده باشيد از حيوانات شكاري در حالتي كه شكار تعليمدهندگانيد» مكلب: مربي سگهاي شكاري است كه كيفيت شكاركردن را به آنها تعليم ميدهد و مربي ساير حيوانات و پرندگان شكاري را نيز مكلب مينامند. پس مكلب كسي است كه انواع فوتوفنهاي شكار را به جانوران شكاري آموزش ميدهد. يعني: همچنين خداوند متعال بر شما صيد حيوانات شكاري دستآموزتان را حلال گردانيده است، كه اين حيواناتشكاري عبارتاند از: سگها تازيها و ساير درندگان و پرندگان شكاري، همچون چرغ و باز كه انسان بهكمك آنها شكار ميكند. قرطبي ميگويد: «اگرسگ از شكاري كه آن را صيد ميكند چيزي نخورد و در شكار از زخم يا نيشخود اثري بجا گذاشت و مسلمان شكارچي در هنگام فرستادن آن به شكار نامخدا را بر آن برد، قطعا شكار آن درست است و بي هيچ خلافي خوردهميشود». «كه با آنچه خدا به شما آموخته است» يعني: با آنچه كه خداوند درشما آفريده است، از عقل و خردي كه راهكارها و روشهاي آموزش و تمرين دادن حيوانات شكاري را بهوسيله آن فراميگيريد «آنها را دستآموز ميكنيد» و در نتيجه آن آموزشهاست كه اين حيوانات، شكاري ميشوند. نشانه شكاري بودن حرفهاي سگ بعد از آموزش دادن آن اين است كه: صيد را بهطور مكرر وحداقل تا سهبار متوالي بگيرد و از آن صيد چيزي هم نخورد. «پس» اگر حيوانات شكاري با اين شرايط براي شما شكار كردند «از آنچه براي شما نگهداشتهاند بخوريد» اما اگر خودآنها از شكار خوردند، اين دليل بر آن است كه صيد را براي خود شكار كرده و براي خود نگهداشتهاند پس خوردن آن براي شما حلال نيست. كه اين حديث شريف رسول اكرمص در خطاب به عديبن حاتم نيز دليل بر حرمت آن است: «چون سگ دستآموز خويش را به شكار فرستادي و نام خدا را بر آن بردي، از آنچه براي تو ميگيرد و نگه ميدارد بخور ولي اگرخودش از آن صيد خورد، تو ديگر از آن نخور زيرا از آن بيم دارم كه آن را فقط براي خودش نگهداشته باشد».
ولي برخي از فقها گفتهاند: اگر پرنده شكاري از شكار خويش خورد، خوردن آن، شكار را حرام نميگرداند زيرا صرف انس گرفتن پرنده شكاري به صاحبش وبرگشتن وي نزدش همراه با شكار، نشانه آموزشديدگي وي است. «و نام خدا را بر آن ببريد» يعني: بر حيوان شكاري در هنگام فرستادن آن به شكار، نام خدا را ببريد و اگر صياد نام خدا را بر آن نبرد، آن شكار در نزد جمهور فقها ـ بجز شافعي ـ حلال نيست، مگر اين كه نام خدا را به فراموشي ترك كرده باشد. و اگر صياد شكار را درحالي دريافت كه صيد داراي حيات يقيني بود، بايد آن را ذبح كند و نام خدا را بر آن ببرد. گفتني است كه صيد تير نيز همانند صيد حيوان است و چنانكه در حديث شريف آمدهاست، بايد در هنگام شليككردن تير بهسوي صيد، نام خدا برده شود. «و از خداوند پروا كنيد» يعني: از مخالفت امر وي در تمام احكام فوق بپرهيزيد «كه الله زود حساب كننده است» و از شما در برابر افعالتان حساب ميگيرد.
بسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ