تفسیر سوره نساء آیات(12 الی 13)

Free Image Hosting pictures upload

ﭑ  ﭒ  ﭓ  ﭔ  ﭕ  ﭖ  ﭗ  ﭘ   ﭙ      ﭚ  ﭛﭜ  ﭝ  ﭞ  ﭟ  ﭠ  ﭡ  ﭢ  ﭣ     ﭤﭥ  ﭦ  ﭧ  ﭨ  ﭩ  ﭪ   ﭫ  ﭬﭭ   ﭮ  ﭯ  ﭰ  ﭱ  ﭲ  ﭳ  ﭴ  ﭵ  ﭶﭷ   ﭸ  ﭹ  ﭺ  ﭻ  ﭼ  ﭽ  ﭾ  ﭿﮀ   ﮁ  ﮂ  ﮃ  ﮄ  ﮅ    ﮆ   ﮇﮈ  ﮉ  ﮊ              ﮋ  ﮌ  ﮍ  ﮎ  ﮏ    ﮐ  ﮑ  ﮒ  ﮓ  ﮔ    ﮕ  ﮖ  ﮗﮘ  ﮙ  ﮚ  ﮛ  ﮜ  ﮝ   ﮞ  ﮟ  ﮠ  ﮡﮢ  ﮣ  ﮤ  ﮥ  ﮦ  ﮧ      ﮨ  ﮩ  ﮪ  ﮫﮬ  ﮭ  ﮮ  ﮯﮰ  ﮱ  ﯓ  ﯔ   ﯕ

«و نيمي‌ از ميراث‌ زنان‌ شما از آن‌ شماست‌، اگر فرزندي‌ نداشته‌ باشند» خطاب‌ در اينجا متوجه‌ شوهران‌ است‌. مراد از فرزند: پسر، يا دختر، يا فرزندان‌ پسرمي‌باشند، چه‌ از شوهر آن‌ ميراث‌بر باشند چه‌ نباشند «پس‌ اگر ايشان‌ را فرزندي‌باشد، شما را از آنچه‌ بگذاشته‌اند يك‌ چهارم‌ سهم‌ است‌» يعني‌: در صورتي‌ كه‌ زن‌ فرزندي‌ نداشته‌ باشد، نصف‌ ارثيه‌ زن‌ از آن‌ شوهر است‌، اما با وجود فرزند ـ هرچند در رده‌هاي‌ پايين‌ هم‌ باشد (يعني‌ نوه‌ و نتيجه‌ زن‌ باشد) ـ سهم‌ شوهر يك‌چهارم‌ ارثيه‌ زنش‌ هست‌، البته‌ اين‌ سهام‌ «پس‌ از انجام‌ وصيتي‌» است‌ «كه‌ به‌ آن ‌سفارش‌ كرده‌ باشند، يا» پرداخت‌ «وامي‌ كه‌ دارند».

اما حكم‌ ميراث‌ بردن‌ زنان‌ از شوهرانشان‌ چنين‌ بيان‌ شده‌ است‌: «و براي‌ زنان ‌است‌ يك‌ چهارم‌ سهم‌ از آنچه‌ شما بگذاشته‌ايد، اگر فرزندي‌ نداشته‌ باشيد» چه‌ اين‌فرزند از زنتان‌ ارث‌بر باشد، چه‌ نباشد «پس‌ اگر شما را فرزندي‌ باشد، در اين‌ صورت‌براي‌ زنان‌ يك‌ هشتم‌ سهم‌ است‌ از آنچه‌ بگذاشته‌ايد، بعد از اداي‌ وصيتي‌ كه‌ به‌ آن ‌سفارش‌ كرده‌ باشيد، يا پرداخت‌ بدهي‌اي‌» و بايد دانست‌: زن‌ در سهمي‌ كه‌ ـ با وجود فرزند و بدون‌ وجود آن‌ ـ دارد، با زنان‌ ديگر شوهرش‌ مشاركت‌ دارد. يعني‌: اگر زن‌ موجود در عقد نكاح‌ شوهر يكي‌ باشد، اين‌ سهم‌ از آن‌ وي‌ است‌، اما اگر شوهر بجز وي‌، زن‌ يا زنان‌ ديگري‌ هم‌ داشته‌ باشد، همه‌ زنان‌ وي‌ در اين‌سهم‌ ـ بي‌ هيچ‌ خلافي‌ ـ باهم‌ شريكند و آن‌ را به‌طور مشترك‌ مستحق‌ مي‌شوند. سخن‌ در مورد بدهي‌ و وصيت‌ متوفي‌ هم‌ بر آن‌ وجهي‌ است‌ كه‌ گذشت‌. «و اگرمرد، يا زني‌ كه‌ از او ارث‌ مي‌برند كلاله‌ باشد» كلاله‌: متوفايي‌ است‌ كه‌ نه‌ فرزندي ‌دارد، نه‌ پدر و نه‌ جدي‌. يادآور مي‌شويم‌ كه‌ اعراب‌ هر متوفايي‌ را كه‌ پدر، يافرزند، يا جدي‌ از راه‌ نسبي‌ (تعصيب) از وي‌ ميراث‌ نبرد، (كلاله) مي‌نامند، پس‌كلاله‌، مردان‌ يا زنان‌ متوفايي‌ هستند كه‌ برادران‌، يا عموها، يا پسر عموهايشان‌ از ايشان‌ ميراث‌ مي‌برند. اصل‌ (كلاله) از «اكليل» است‌ و مناسبت‌ ميان‌ آنها اين‌ است كه‌ همچنان‌ كه‌ اكليل‌ بر سر احاطه‌ دارد، اين‌ ميراث‌ بران‌ نيز از حواشي‌ متوفي‌ بروي‌ احاطه‌ داشته‌ و از اصول‌ و فروع‌ وي‌ نمي‌باشند. آري‌! اگر مرد يا زني‌ كلاله ‌باشد «و برادر، يا خواهري‌ داشته‌ باشد» علما اجماع‌ دارند بر اين‌ كه‌: مراد از برادر و خواهر در اينجا، برادران‌ و خواهران‌ مادري‌ (اخيافي) هستند. البته‌ حكم‌ ميراث‌برادران‌ و خواهران‌ پدري‌ و مادري‌ (اعياني) و برادران‌ و خواهران‌ پدري‌(علاتي)، در آخر سوره‌ مي‌آيد. «پس‌ براي‌ هر يك‌ از آن‌ دو يك‌ ششم‌ سهم‌ تركه‌است‌» چه‌ برادر مادري‌ او باشد و چه‌ خواهر مادري‌ او و ذكور و اناث‌ در اين‌حكم‌ برابرند، اما به‌ شرط اين‌ كه‌ تنها باشند؛ «اما اگر آنان‌ زياده‌ از اين‌ بودند» يعني‌:اگر برادران‌ اخيافي‌، يا خواهران‌ اخيافي‌ منفردا، يا به‌طور مختلط، بيشتر از يك‌تن‌بودند «پس‌ آنان‌ در يك‌ سوم‌ ماترك‌ باهم‌ شريكند» يعني‌: فقط ثلث‌ (يك‌سوم) ارثيه‌ را مالك‌ مي‌شوند، با تساوي‌ تمام‌ در ميان‌ مذكر و مؤنث‌ خويش‌.

ابن‌ كثير مي‌گويد: «برادران‌ و خواهران‌ اخيافي‌ با بقيه‌ ورثه‌ از چند وجه‌اختلاف‌ دارند؛ اول‌ اين‌ كه‌: آنها با كسي‌ كه‌ بدو منسوبند ـ يعني‌ با مادرشان‌ ـ ميراث‌ مي‌برند. دوم‌ اين‌ كه‌: ذكور و اناث‌ آنها در ميراث‌ با هم‌ برابرند. سوم ‌اين‌ كه‌: ميراث‌ نمي‌برند، مگر آن‌گاه‌ كه‌ مرده‌ ايشان‌ كلاله‌ باشد، يعني‌: نه‌ فرزندي‌داشته‌ باشد، نه‌ پدر و نه‌ جدي‌. بنابراين‌، آنان‌ همراه‌ با پدر و جد و فرزند و فرزند فرزند متوفي‌، ميراث‌ نمي‌ برند. چهارم‌ اين‌ كه‌: سهم‌ ايشان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ از ثلث‌مال‌ بيشتر نمي‌شود، هرچند ذكور و اناث‌ آنها بسيار هم‌ باشند». البته‌ «پس‌ ازانجام‌ وصيتي‌ كه‌ بدان‌ سفارش‌ شده‌ يا بعد از پرداخت‌ بدهي‌اي‌ كه‌ دارند و بايد كه‌ او در وصيت‌ و بدهي‌ به‌حال‌ ورثه‌ زيان‌رسان‌ نباشد» و به‌ هيچ‌ وجهي‌ از وجوه‌ زيان‌ واضرار، قصد زيان‌ رساندن‌ به‌ آنان‌ را نداشته‌ باشد. مثلا به‌ اين‌ صورت‌ كه‌ براي ‌كسي‌ به‌ چيزي‌ اقرار كند كه‌ بر ذمه‌ وي‌ نبوده‌ است‌، يا براي‌ كسي‌ چيزي‌ را وصيت‌كند و هدفش‌ از اين‌ اقرار و وصيت‌، جز زيان‌ رساندن‌ به‌ ورثه‌ چيز ديگري‌ نباشد.يا مطلقا براي‌ وارث‌ يا براي‌ غير آنان‌ بيشتر از ثلث‌ ارثيه‌ را وصيت‌ كند، در حالي‌كه ‌ورثه‌ آن‌ را اجازه‌ نداده‌ و به‌ چنين‌ امري‌ راضي‌ نيستند. بنابراين‌، هر اقراري‌ به‌ بدهكاري‌، يا هر وصيتي‌ كه‌ هدف‌ از آن‌ زيان‌ رساندن‌ به‌ ورثه‌ باشد؛ باطل‌ و مردود است‌ و هيچ‌ چيز از آن‌ اجرا نمي‌شود ـ نه‌ ثلث‌ و نه‌ كمتر از آن‌.

از ابن‌ عباس‌ روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ فرمود: «زيان‌ رساندن‌ در وصيت‌ ازگناهان‌ كبيره‌ است». «اين‌ است‌ وصيت‌ خدا» پس‌ هر وصيتي‌ از سوي‌ بندگانش‌ كه‌مخالف‌ آن‌ باشد، مسبوق‌ به‌ وصيت‌ الهي‌ است‌، لذا وصيت‌ خداوند به‌ پيروي‌سزاوارتر مي‌باشد بنابراين‌، وصايايي‌ كه‌ مخالف‌ آن‌ باشد كنار گذاشته‌ مي‌شود،همچون‌ وصايايي‌ كه‌ متضمن‌ برتري‌ دادن‌ برخي‌ از ورثه‌ بر برخي‌ ديگر، يا مشتمل‌بر وجهي‌ از وجوه‌ زيان‌رساني‌ به‌ آنان‌ است‌ «و خداوند دانا» است‌ به‌ ميراث‌ بران‌«بردبار است‌» بر اهل‌ جهالت‌ و ناداني‌ از شما. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌ كه‌رسول‌ خداص فرمودند: «مرد، يازني‌، شصت‌ سال‌ تمام‌ به‌ طاعت‌ حق‌ عمل‌مي‌كنند، سپس‌ چون‌ مرگ‌ ايشان‌ در مي‌رسد، در وصيت‌ زيان‌ مي‌رسانند و در اثرآن‌ آتش‌ دوزخ‌ برايشان‌ واجب‌ مي‌گردد».

 

ﯖ  ﯗ  ﯘﯙ  ﯚ  ﯛ  ﯜ  ﯝ   ﯞ  ﯟ  ﯠ  ﯡ  ﯢ  ﯣ     ﯤ  ﯥﯦ  ﯧ  ﯨ  ﯩ  ﯪ

«اينها» كه‌ گذشت‌ از احكام‌ «حدود مقرره‌ الله است‌» يعني‌: مرزهاي‌ تعيين‌ شده‌ اوست‌ كه‌ تجاوز از آن‌ ها روا نيست‌. حدود: جمع‌ حد، عبارت‌ است‌ از: قوانين‌ و احكامي‌ كه‌ خداوند آنها را براي‌ بندگانش‌ وضع‌ كرده‌ است‌ تا به‌ آن ‌عمل‌ كنند و از آن‌ تجاوز ننمايند. گاه‌ حدود بر محرماتي‌ اطلاق‌ مي‌شود كه‌ خداوند آنها را منع‌ كرده‌ است‌، به‌ همين‌ جهت‌، مجازاتهاي‌ معين‌ در شريعت‌، «حدود» ناميده‌ شده‌اند. «و هركه‌ از خدا و پيامبرش‌ اطاعت‌ كند» در تقسيم‌ ميراث‌ وغير آن‌ از احكام‌ «او را به‌ بهشت‌هايي‌ در آورد كه‌ جويباران‌ از فرودست‌ آنها جاري‌است‌، جاودانه‌ در آن‌ هستند و اين‌ همان‌ كاميابي‌ بزرگ‌ است‌» كه‌ هيچ‌ رستگاري‌ وكاميابي‌اي‌ در دنيا با آن‌ نمي‌تواند برابري‌ كند.