تفسیر قرآن کریم سوره آل عمران آیات(159 الی163)
تفسیر قرآن کریم سوره آل عمران آیات(159 الی163)
ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ
«پس به سبب رحمتي از جانب الله» بر تو و بر آنان بود كه «با آنان نرمخو شدي» يعني: نرمش و مهرباني پيامبرص بر مردم، نيست جز به سبب رحمت بزرگي كه به عنوان مددي از سوي حق تعالي بر آن حضرتص ارزاني داشته شد تا دلهاي يارانشان به ايشان گرايش پيدا كند و كار دين اوج گيرد و استوار گردد «و اگر درشتخوي» فظ: تندخوي درشتگوي، بيعاطفه و بدخلق «و سختدل بودي» غلظت قلب: سنگدلي و عدم حساسيت و انفعال و تأثيرپذيري آن براي خير است «قطعا از پيرامون تو پراكنده ميشدند» و سر خود گرفته هر يك به راهي ميرفتند ومتفرق ميشدند «پس از آنان درگذر» در آنچه كه به تو تعلق ميگيرد از حقوق «و برآنان آمرزش بخواه» از خداوند در آنچه كه به حق خداي سبحان تعلق ميگيرد «و با آنان در كارها مشورت كن» يعني: در اموري كه در مانند آن مشورت صورت ميگيرد، يا با آنان در امر جنگ مشورت كن. اين دستور به علاوه اين كه خاطر اصحابرا خوشساخته و مودت ايشان را جلب ميكند، معرف مشروعيت اصل مشورت در ميان امت بعد از رحلت پيامبرص نيز هست. مراد: مشاوره در اموري است كه شرع درباره آنها موضع روشن و واضحي اتخاذ ننموده و ميدان را براي تضارب آرا در آن بازگذاشته است، نه در امور مسلم شرعي و رسولخداص عملا با يارانشان در چنان اموري مشورت ميكردند. ترمذي ازابوهريرهt روايت كرده است كه فرمود: «هيچكس بيشتر از رسول خداص مشورت نميكرد». چنانكه آن حضرتص در غزوه بدر، غزوه خندق، غزوهحديبيه و حتي در داستان افك با اصحابشان مشورت كردند[9].
بنابراين، بر زمامداران امور جامعه اسلامي واجب است كه با علما در آنچه كه نميدانند، يا در آنچه از امور دين كه برايشان مشتبه و مشكل ميشود، با كارآگاهان و فرماندهان ارتش در آنچه كه متعلق به امور جنگ است، با خبرگان و انديشهوران مردم در آنچه كه متعلق به مصالح مردم است و با سران رجال ديواني، مأمورين دولت و وزرا در آنچه كه به سازندگي كشور و مصالح آن مربوط ميشود؛ مشاوره و رايزني كنند. قرطبي ميگويد: «در وجوب معزول ساختن زمامداري كه با اهل علم و دين مشورت نميكند، هيچ خلافي نيست». «و چون عزمت را جزم نمودي» يعني: چون بعد از مشاوره، بر اجراي امري مصمم گشتي ودلت بر آن تصميم مطمئن شد «بر خدا توكل كن» در انجام آن امر «زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست ميدارد».
بايد دانست كه توكل به معناي ترك اسباب نيست، بلكه به معناي سپردن نتايج كارها به حق تعالي بعد از توسل به اسباب است. امام رازي ميگويد: «آيه كريمه دلالت براين دارد كه: توكل اين نيست كه انسان خودش را به خودش واگذارد و هيچ كاري انجام ندهد ـ چنانكه بعضي از جهال ميپندارند ـ و اگر چنين باشد، امر به مشورت، با امر به توكل در منافات قرار ميگيرد، بلكه توكل بر حق تعالي اين است كه انسان اسباب ظاهري را بهكار بندد، ليكن در قلبش بر آنها اطمينان نداشته باشد، بلكه اطمينانش بر پناه و عصمت حق تعالي باشد». و حديث شريف وارده درباره داستان آن اعرابي، حديث مشهوري است: اعرابياي نزد رسولخداص آمد و خواست تا شتر خويش را همينگونه به حال خودش رها كند وگفت: يا رسول الله! آيا شتر خويش را رها كنم و بر خدا توكل كنم، يا آن را ببندم و بر خدا توكل نمايم؟ رسول خداص فرمودند: «آن را ببند و بر خدا توكل كن». همچنين در حديث شريف به روايت علي آمده است كه رسول خداص از «عزم» موردسؤال قرار گرفتند، پس در تعريف آن فرمودند: «عزم، مشاوره با اهل رأي و سپس پيروي از ايشان است».
ابنعباس در بيان سبب نزول ميگويد: ﴿ﭭ ﭮ ﭯﭰ﴾ درباره ابوبكر وعمر رضيالله عنهما نازل شد كه حواريان رسول خداص و وزيران ايشان و پدر همه مسلمين بودند. همچنين در حديث شريف آمده است كه رسول خداص بهابوبكر و عمر رضيالله عنهما فرمودند: «اگر شما دو تن در مشورتي با يكديگر همرأي و متفق شويد، من هرگز از رأي شما برنميگردم».
ﭼ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊﮋ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ
«اگر خداوند شما را نصرت دهد، هيچكس بر شما غالب نيست» يعني: پس فقط پيرو فرمانهاي حق تعالي بوده و فقط او را پشتيبان خويش بدانيد و فقط به او اتكا كنيد «و اگر شما را فروگذارد» و در نبردتان عليه دشمنانتان دست از ياري شمابردارد، «چهكسي بعد از او شما را نصرت خواهد داد؟» پس سرچشمه حقيقي قدرت و پيروزي، حق تعالي است «و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند» نه بر اسباب و ادوات و نيروي ظاهري خود.
ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ
در بيان سبب نزول آمده است: آيه كريمه در مورد قطيفه سرخرنگي نازل گرديد كه در روز بدر از اموال غنيمت گم شد و يكي از مردم گفت: شايد رسول خداص آن را برداشته باشند! «و هيچ پيامبري را نسزد كه خيانت ورزد» يعني: هرگز خيانت از پيامبري بر نميآيد تا به چيزي از غنايم دست برده و آن را بدون اطلاع يارانش به خود اختصاص دهد زيرا خداي عزوجل پيامبرانش را از كارهاي زشت و فرومايه معصوم داشته است، لذا كار نامناسب از ايشان صادر نميشود.
اين آيه كريمه انبياي الهي را از «غلول» تنزيه ميكند. غلول: آن است كه انسان از مال مسلمين چيزي را كه حقي در آن ندارد، به خودش برگيرد، خواه آن چيز از اموال غنيمت باشد، يا از اموال زكات، يا از اموال هديه، و ـ بر اساس اين آيهكريمه ـ غلول حرام است و از گناهان كبيره ميباشد. در حديث شريف آمده استكه رسول خداص رشته كركي را از پشت شتري از شتران غنيمت برگرفته و خطاب به يارانشان فرمودند: «حق من در اين موي كرك، همانند حق هريكي ازشماست. پس هان! از غلول بر حذر باشيد زيرا غلول در روز قيامت خواري ورسوايياي بر صاحب خويش است. حتي بايد نخ و سوزن و مافوق اين از غنايم راتسليم كنيد». «و هركس خيانت ورزد، روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده، بيايد» اين جمله، متضمن تحريم غلول و خيانت و برحذرساختن شديد از آن است زيرا غلول در غنيمت، تنها گناهي است كه فاعل آن در روز قيامت در حضور مردم و زير نگاه آنان مجازات ميشود و همه اهل محشر از كار وي آگاه ميگردند، اينمجازات؛ آمدن او در روز قيامت همراه با مال خيانت در حالي است كه حامل آن مال است و آن مال وبال گردن اوست، قبل از آن كه مورد محاسبه قرارگيرد. درحديث شريف آمده است: «رسول خداص مردي بهنام ابنلتيبه از قبيله «ازد» را به جمعآوري اموال زكات برگمارده بودند، پس با اموال جمعآوري شده آمد و گفت: اين بخش مال شماست، اما اين بخش ديگر، مال من است كه به من هديه داده شده! رسول خداص بر منبر رفتند و فرمودند: چه شده است عامل را كه او را بر عملي ميفرستيم، پس ميگويد: اين از آن شماست و اينديگر به من هديه دادهشده! چرا در خانه پدر و مادر خود ننشست تا بنگرد كه آيا به وي هديه دادهميشود يا خير؟! سوگند به ذاتي كه جان محمدص در دست بلاكيف اوست، يكي از شما به آن خيانت نميكند، مگر اين كه در روز قيامت ميآيد و آن مال برگردن او آويخته است، اگر شتر باشد؛ آن را بانگ شتر، اگر گاو باشد آن را آواز گاو و اگر گوسفند باشد، آن را آواز گوسفند است...». «آنگاه به هركس جزاي كارو كردارش به تمامي داده ميشود» چه اعمال خير انجام دادهباشد، چه اعمال شر «و بر آنان ستم نرود» با افزودن بر حجم اعمال بدشان.
ﮩ ﮪ ﮫ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔﯕ ﯖ ﯗ ﯘ
«آيا كسي كه خشنودي خدا را پيروي كرده» و در اوامر و نواهي الهي جوياي رضاي وي است ـ چون انبياي وارسته و منزه الهي از آلودگي به محرمات «همانند كسي است كه» بهسبب مخالفت اوامر و نواهي الهي و خيانت ـ از جمله، غلول در غنايم «به خشمي» عظيم «از خدا دچار شده و جايگاهش جهنم است؟» نه، قطعا اين دو، باهم سرنوشتي يكسان و عاقبتي همانند ندارند، چراكه عاقبت آنان بهشت برين و عاقبت اينان وادي جهنم است «و چه بد بازگشتگاهي است» جهنم براي مغضوبان عصيان پيشه.
ﯙ ﯚ ﯛ ﯜﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ
«آنان نزد خداوند درجاتي دارند» متفاوت از همديگر زيرا درجات كساني كه پيرو رضاي الهي هستند، همچون مراتب كساني كه دچار خشم و عذاب ويشدهاند، نيست، درجات آنان در جنات نعيم است و دركات اينان طبقات جحيم؛ و پايينترين طبقه دوزخ، طبقه مربوط به منافقان است «و خداوند به آنچه ميكنند، بيناست» پس چيزي از اعمال آنها ـ از تزكيه نفوس گرفته تا بلندترين درجات و ازفروگذاشتن تزكيه تا پايينترين دركات ـ بر او پوشيده نيست و بهزودي جزاي اعمالشان را به طور كامل ميدهد.