تفسیر قرآن کریم سوره آل عمران آیات(15 الی 19)
تفسیر قرآن کریم سوره آل عمران آیات(15 الی 19)
ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ ﯭ ﯮ ﯯ ﯰ ﯱ ﯲﯳ ﯴ ﯵ ﯶ ﯷ
«بگو: آيا به بهتر از اينها» يعني: به بهتر از اين خواستنيها و آرزومنديهاي بيارزش دنيوي «آگاهتان كنم؟» اينك آگاهتان ميكنم؛ آن چيز بهتر اين است:«براي آنان كه تقوا پيشه كردهاند، باغهايي است كه از فرودست آنها جويباران جارياست، جاودانه در آنند» چنان جاودانگياي كه مرگ و فنا به آن گزندي نميرساند «و جفتهايي پاكيزه دارند» يعني: همسراني دارند كه از پليديهاي حيض و نفاس وديگر پليديهايي كه به همسران دنيايي عارض ميگردد، پاكند «و» بهطور مستمر «از خشنودي خداوند برخوردارند» كه اين برخورداري، ايشان را از دگرگون شدن نعمت ايمن و آسوده خاطر ميگرداند«و خدا بر بندگانش بيناست» لذا، هر كس رابراساس استحقاق و برحسب ايمان و عملش پاداش و جزا ميدهد. دليل اين كهحق تعالي متقيان را به دريافت اين نعمت برتر مخصوص گردانيد اين است كه فقط آنان سزاوار اين نعمت برتر ميباشند.
آنگاه خداوند متعال بندگان با تقوايش را چنين توصيف ميكند:
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ
«آنان كه ميگويند؛ پروردگارا! ما ايمان آوردهايم» به تو و به كتابها و پيامبرانت «پس» به فضل و رحمت خويش «گناهان ما را بيامرز و ما را از عذاب دوزخ نگاهدار».
ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ
«آنان صابران» اند كه بر طاعت خدا و از محرمات وي شكيبايي و پرهيزميكنند «و صادقان» اند كه نيتها و دلها و زبانهايشان در آشكار و نهان راست ومستقيم است «و فرمانبرداران» خدايند كه دلهايشان براي او خاشع و تپنده است «و آمرزش خواهان در سحرگاهان اند» و در فضيلت استغفار در اوقات سحر، احاديث بسياري آمده است. بعضي ميگويند: مراد از آن، نمازگزاران نماز بامداد يا نماز آخر شباند. البته شروع اوقات سحر از هنگامي است كه شب پشت ميكند تا آنگاه كه بامداد طلوع مينمايد. در حديث شريف آمده است: «ينزل الله تبارك وتعالى في كل لیلة إلى سماء الدنيا حين يبقى ثلث الليل الأخير، فيقول: هل منسائل فأعطيه؟ هل من داعفأستجيب له؟ هل من مستغفر فأغفر له؟: خداوند متعال هرشب ـ آنگاه كه يك سوم آخر شب باقي ميماند ـ به آسمان دنيا فرود ميآيد، پس ميفرمايد: آيا درخواستكنندهاي هست كه به او ببخشم؟ آيا دعاكنندهاي هست كه دعايش را اجابت كنم؟ آيا آمرزش خواهي هست كه او را بيامرزم؟». استغفار: طلب آمرزش به زبان همراه با حضور قلب است زيرا خداوند متعال دعاي كسي را كه قلبش غافل است، نميپذيرد. گفتني است كه نزد علماي سلف مراد ازفرود آمدن حق تعالي فرود آمدني است كه سزاوار ذات وي است، بدون تعيين كيفيت و مكان. و هر چند قرطبي آن را به فرود آمدن فرشتگان حق تعالي تأويلكرده، ولي رأي اول راجح است.
ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ
«گواهي داد الله» يعني: بيان كرد و اعلام داشت و آگاهي داد؛ با آيات تكويني و تشريعي و حجتهاي روشن خود «كه جز او هيچ معبودي نيست» پس حق تعالي با آنچه كه بيان كرده و آنچه كه آفريده، ما را بهسوي و حدانيت خويش و اين كه فقط او معبود بر حق است، راهنمايي كرده است «و فرشتگان» نيز گواهيميدهند، كه گواهي آنها، اقرار به وحدانيت الله است «و صاحبان دانش» نيزگواهي ميدهند. گواهي آنان به معني ايمانشان به وحدانيت الله و بيان اين حقيقت به مردم با زبان است. و در اين كه خداوندنام علما را با نام خود و نام فرشتگان خويش مقرون ساخته، فضيلتي بزرگ و فخر و شرفي سترگ براي اهلعلم است. از زبيربن عوام روايت شده است كه فرمود: از رسول خداص در عرفه شنيدم كه اين آيه كريمه را تلاوت كردند، سپس در اين حديث شريف فرمودند: «اي پروردگارم! من نيز بر اين حقيقت از گواهان هستم». «همواره به عدل قيامدارد» يعني: خداوند در تمام امور به عدل قيام دارد، يا همواره برپادارنده عدل و داد است «جز او كه توانا و حكيم است، هيچ معبودي نيست» در حديث شريفآمده است: «هر كس به هنگام خواب اين آيه كريمه را بخواند، حق تعالي هفتادهزار فرشته ميآفريند كه تا روز قيامت برايش طلب آمرزش ميكنند».
مفسران در بيان سبب نزول گفتهاند: اين آيه كريمه در پاسخ سؤال دو تن از اسقفهاي شام نازل شد كه به مدينه آمدند و از رسول خداص پرسيدند: بزرگترين گواهي و شهادت خداي عزوجل در كتابش چيست؟ و چون اين آيه نازلشد، آن دو ايمان آوردند.
ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ ﭼﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊﮋ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ
«در حقيقت، دين» مقبول و پذيرفته شده «نزد خدا همان اسلام است» و حق تعالي ديني غير از آن را از احدي نميپذيرد. آري! دين مورد رضاي الهياسلام است، يعني اين آييني كه مبتني بر توحيد حق تعالي است و انبياي عظام پيامآور آن بودهاند و مورد اتفاق همه ايشان بوده است. كلمه «اسلام» در اينجا، دربرگيرنده ايمان نيز هست، از آن روي كه اسلام؛ مشمول تصديق، قول وعمل ـ هر سه ـ ميشود «و كساني كه كتاب به آنان داده شده، با يكديگر در دين خدابه اختلاف نپرداختند» يعني: يهوديان در ميان خود، نصاري در ميان خود و بازيهوديان و نصاري در ميان همديگر، در امر دين به اختلاف نپرداختند «مگر پس ازآن كه علم برايشان آمد» علمي كه دو كتاب آسماني تورات و انجيل مشمول آنبود، كه اين علم، بر وجوب توحيد باري تعالي و لزوم طاعت وي و تسليمشدن به فرمانش صراحت دارد «آن هم به سبب بغيي كه ميانشان وجود داشت» يعني: اختلاف يهود و نصاري در اين حقيقت كه آيا پيامبر خاتمص بهحق پيامبر است ياخير، همچنان اختلافشان در نبوت عيسي و اختلافات ديگري كه در ميان خود داشته و دارند، فقط بهسبب حسدي است كه در ميانشان وجود داشته و دارد، اين اختلاف تا بدانجاست كه يهوديان گفتند: نصاري برحق نيستند، و نصاري گفتند: يهوديان برحق نيستند. آري! همه اين اختلافات بهسبب دوري آنها از حق و به انگيزه كبر و خودخواهي و خودبرتربيني و حسد است «و هركس به آيات خدا كفر ورزد، پس بداند كه خدا سريعالحساب است» و آنان را بسيار زود مجازات ميكند.