تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(283 الی 285)
تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(283 الی 285)
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ ﭙ ﭚﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ
«و اگر در سفر بوديد» و معامله مدتدار انجام داديد. و هرچند فقط بر سفر تصريح شد، اما هر عذر ديگري - همچون عذر سفر - نيز مشمول اين حكم است «و نويسندهاي نيافتيد، پس بايد رهني بگيريد» رهن: عبارت است از وثيقهاي كه بدهكار (راهن) به طلبكار (مرتهن) ميدهد كه هرگاه پس از سررسيد معين، وام خويش را نپردازد، طلبكار بتواند حق خويش را از جنس مورد رهن بهدستآورد. جمهور فقها بر آنند كه در رهن، «قبض» يعني دريافت گروي، يابهاصطلاح «عين مرهونه» شرط و معتبر بوده و «رهن» جز با گرفتن «عين»آن تمام نميشود. اما امام مالك بر آن است كه گرونهادن (ارتهان)، با ايجاب وقبول صحيح ميشود، هرچند در آن قبض عين هم صورت نگيرد. بخاري و مسلم از انس روايت ميكنند كه فرمود: «رسول خداص رحلت نمودند درحاليكه زره ايشان در نزد يهوديي - در برابر مقداري از جو كه براي خوراك خانوادهشانگرفته بودند - در گرو بود». پس بنابر اين سنت رسول اكرمص، گروي در حضرنيز جايز است.
«و اگر برخي از شما برخيديگر را امين دانست» يعني: اگر طلبكار، بدهكار را برحق خويش امين دانست و لذا از وي گروي نگرفت، يا مورد وام را ننوشت و وثيقهاي ترتيب نداد «پس آنكس كه امين شمرده شده» يعني: بدهكار «بايد امانتوي را بازپس دهد» يعني: وامي را كه بر ذمه وي است بايد به طلبكار بازپس دهد. وام را «امانت» ناميد؛ بدان جهت كه در آن طلبكار، وامدار را در مالي كه به ويداده است و در قبال آن رهني نگرفته و وثيقه و گواهي نخواسته، امين گردانيدهاست «و بايد از خداوند كه پروردگار اوست، پروا كند» يعني: وامدار نبايد چيزي ازحق طلبكار را انكار نمايد. شعبي در تفسير آن ميگويد: «اگر همديگر را اميندانستيد، پس باكي نيست كه عقد معامله مدتدار را ننويسيد، يا بر آن گواه نگيريد». بنابراين تفسير، اين آيه كريمه ناسخ وجوب شاهدگرفتن در عقد مدتدار است «و شهادت را پنهان نكنيد» آنگاه كه براي اداي شهادت فراخوانده ميشويد «و هركه آن را كتمان كند، قلبش گناهكار است» يعني: او شخص فاجري است كه از افتادن در معصيت خدا پروايي ندارد زيرا ممكن است با كتمان شهادت وي، حق صاحب حق ضايع شود. حق تعالي قلب را مخصوصا گناهكارناميد؛ زيرا اولا: قلب، محل پذيرش شهادت است، ثانيا: اگر قلب گناه كرد، ديگر اعضا از آن پيروي ميكنند «و خداوند به آنچه انجام ميدهيد، داناست» وچيزي از امور شما بر او پنهان نيست.
موضوع اين دو آيه كريمه: مستند ساختن معاملات مدتدار و وامها به سه وسيله نوشتن سند (قولنامه)، گواهگرفتن و گرو نهادن است.
ملاحظه ميكنيم كه معاملات و داد وستدهاي مدتدار در اين دو آيه، بر سه نوع معرفي شده اند:
1- معامله با نوشتن قولنامه و سند و گواهگرفتن.
2- معامله با سپردن گروي دريافت شده.
3- معامله بر اساس اعتماد مطلق طرفين عقد به يكديگر.
ابن عباس ميگويد: «اين آيه كريمه مخصوصا درباره معاملات (سلم) نازل شده است». يعني سبب نزول آيه «سلم»، اهالي مدينه بوده اند، پس هر چند كهسبب نزول اين دو آيه كريمه خاص است، ولي موارد و مصاديق آنها عام بوده وهمه معاملات مدتدار (نسيه) را در بر ميگيرد.
بايد دانست: حكمت در احكامي كه خداي عزوجل در اين دو آيه كريمه بدانها امر فرموده؛ حفظ روابط دوستي در ميان مردم و جلوگيري از بروز كشمكشهايي است كه در ميان آنان بر محور مسائل مالي بروز مينمايد و به قطع روابط ميان آنها ميانجامد.
ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ ﭼ ﭽﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ
«آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آن خداست و اگر آنچه در دلهاي خود داريد» از شر و بدي و تصميم بر آن «آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را بر آن محاسبه ميكند، آنگاه هركه را بخواهد ميآمرزد و هركه را بخواهد عذاب ميكند و خداوند بر هرچيزي تواناست» يعني: خداوند بندگان را محاسبه ميكند؛ هم بر آنچه كه آشكار سازند و هم بر آنچه كه در ضمير و اندرونشان - از اموري كه بر آنها حساب و بازپرسي مترتب ميشود - پنهان دارند؛ همچون كتمان شهادت، شك، نفاق، تكذيب در دين و مانند آن. اما چنانچه بنده در دل با خود بگويد كه: فلان وفلان گناه را انجام ميدهم، ولي در عمل مرتكب آنها نشود، پس او بخشوده است، بهدليل اين حديث شريف: «إن الله غفر لهذة الأمة ما حدثت به أنفسها ما لم تتكلم أو تعمل به: همانا خداوند براي اين امت آنچه را كه در درون خود حديثكنند، آمرزيده است تا آنگاه كه به آن سخن نگويند يا بدان عمل نكنند». ابنعباس ميگويد: «چون اين آيه كريمه نازل شد، مسلمانان سخت بيقرار شدند زيرا وسوسهاي كه در نهاد انسان خطور ميكند، از توان و اختيارش خارج است، از اين رو، كار محاسبه به سخن و عمل وابسته شد نه به حديث نفس و قصد دروني».
در روايت ابوهريره آمده است: چون اين آيه كريمه بر رسول خداص نازلشد؛ اين معني بر اصحابشان سنگين آمد، پس به محضر آن حضرتص آمدند وگفتند: يا رسول الله! پيش از اين به اعمالي مكلف شده بوديم كه تاب و توان آنها را داشتيم؛ مانند نماز، روزه، جهاد، صدقه و... اما اكنون كه خداي عزوجل اين آيه كريمه را نازل فرموده، ما تاب و توان آن را نداريم! رسولخداص فرمودند: «آيا ميخواهيد همان سخني را بگوييد كه اهل كتاب قبل از شما گفتند: سمعنا وعصينا: شنيديم و نافرماني كرديم! نه چنين نكنيد، بلكه شما بايد بگوييد: سمعنا وأطعنا غفرانك ربنا وإليك المصير». پس چون مسلمانان اين را گفتند... خداوند متعال با نزول آيه: ﴿ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ...﴾ حكم اين آيه كريمه را منسوخ گردانيد.
هرچند كه ظاهر اين روايت بر منسوخ بودن اين آيه به آيه ما بعدش: ﴿ﯗ ﯘ ﯙ...﴾ دلالت ميكند - همانگونه كه برخي از مفسران صحابه و تابعين از آن چنين فهميدهاند - ليكن قول راجح آن است كه اين آيه كريمه منسوخ نيست ومراد از اين سخن ابوهريره كه: «خداوند آن را منسوخ ساخت» نيز اين است كه حق تعالي آنچه را كه مايه نگراني اصحاب بود، از خاطرشان دور ساخت، پسآيه: ﴿ﯗ ﯘ ﯙ ...﴾ ناسخ آن نه، بلكه واضح كننده مفاد آن ميباشد. حديث يادشده نيز اين معني را روشن ميسازد. همچنين حديث شريف زير كه ابنكثير آن را از بخاري و مسلم نقل نموده است: «قال الله! إذا همَّ عبدي بسيئة فلا تكتبوها عليه، فإن عملها فاكتبوها سیئة، وإذا همَّ بحسنة فلم يعملها فاكتبوها حسنة، فإن عملها فاكتبوهاعشراً - وفي روایة - كتبها الله عنده عشر حسنات إلى سبعمائة ضعف إلى أضعافكثيرة: رسول خداص فرمودند: خداي عزوجل فرمود؛ چون بنده من قصدگناهي نمود، آن را به زيان وي ننويسيد، ولي اگر قصد خود را عملي كرد، بر اويك گناه بنويسيد و چون به كار نيكي قصد نمود، اما آن را عملي نكرد، براي وي يك ثواب بنويسيد و اگر آن را عملي كرد، براي وي ده ثواب بنويسيد – در روايت ديگري آمده است - خداوند آن كار نيك را در نزد خود، از ده نيكي تا هفتصد برابر و تا مراتب بسيار بيشتري، مينويسد».
خلاصه اين كه: خداي سبحان هرچند محاسبه و بازپرسي ميكند، ليكن كسي را جز در آنچه كه در حوزه توان اوست عذاب نميكند و وسوسههاي دروني ازتوان انسان خارج است.
ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ
چون خداي سبحان در سوره مباركه «بقره» احكام بسياري را بيان كرد، در پايان آن، عظمت مقام سبحانيت خود را با آيه: ﴿ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ...﴾ تبيين نموده و پس از آن، تصديق پيامبر خودص و تصديق مؤمنان را به تمام اين احكام و اعتقادات مطرح ميكند و ميفرمايد: «پيامبر بدانچه از جانبپروردگارش بر او نازل شده ايمان آورده است» يعني: پيامبر خداص به تمام احكام واعتقاداتي كه در اين سوره ذكر شد، تصديق و باور نموده است، همچنين «مؤمنان همگي، به خدا و فرشتگان ايمان آوردهاند» يعني: ايمان آورده اند كه فرشتگان وجود دارند و بندگان مكرم الهي و واسطه ميان او و انبيايش در فروآوردن پيامهايش ميباشند «و» ايمان آوردهاند «به كتابهاي وي» زيرا اين كتابها دربرگيرنده برنامهها و قوانيني هستند كه بندگان به وسيله آنها خداي عزوجل رابندگي ميكنند «و» ايمان آوردهاند «به پيامبرانش» زيرا ايشان مبلغان پيامهاي الهي براي بندگانش هستند. و مؤمنان ميگويند: «ميان هيچيك از فرستادگانش فرق نميگذاريم» در اين كه فرستاده الله و مبلغ شريعت اويند و برخي را بر برخي ديگر در اين امر برتري نميدهيم، پس چنان نيست كه به برخي از پيامبران ايمان داشته و منكر رسالت برخي ديگر از آنان گرديم «و ميگويند» يعني: پيامبر ومؤمنان كه «شنيديم و اطاعت كرديم» يعني: پروردگارا! با شنواييهايمان پيامهايتو را دريافته و با ادراكمان آنها را فهميده و به آنچه كه در آنهاست گردن نهاديم ودعوت تو را اجابت گفتيم، پس «پروردگارا! آمرزش تو را خواهانيم» يعني: آمرزشت را بر ما فروريزان! «و بازگشت بهسوي توست» با حشر و نشر در روزقيامت.