تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(219 الی 221)
تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(219 الی 221)
ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦﯧ ﯨ ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ ﯭ ﯮ ﯯ ﯰ ﯱﯲ ﯳ ﯴ ﯵ ﯶ ﯷﯸ ﯹ ﯺ ﯻ ﯼﯽ ﯾ ﯿ ﰀ
مفسران در بيان سبب نزول ابتداي آيهكريمهگفتهاند: عمربنخطاب، معاذبن جبل و جمعي از انصار نزد رسول خداص آمدند و گفتند: يا رسول الله! دربارهشراب و قمار به ما فتوي بدهيد زيرا اين دو از بين برنده عقل و غارتگر مال اند. پس خداوند متعال اين آيه كريمه را نازل فرمود. از روايات رسيده در اينباره چنينبرميآيدكه تحريم شراب در اسلام تدريجي بوده و چهار مرحله را پشتسر گذاشتهاست، كه البته اين سياست تربيتي موفقي است، لذا براي درمان عادت ريشهدار شرابخواري و رهانيدن مردم از اين آفت بزرگ، چهار آيه كريمه نازل شد:
1- آيه: ﴿ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻﭼ ﭽ ﭾ﴾ «نحل/67»، كه با نزول اين آيه كريمه هنوز شراب بر مسلمانان حلال بود.
2- آيه: ﴿ ﯨ ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ ﯭ... ﴾ يعني: همين آيه، كه پس از نزول آن گروهي از شراب نوشي دست كشيدند و جمعي هم به آن ادامه دادند و نزول آن مقدمهاي بر حرمت قطعي شراب در سوره «مائده» است.
3- آيه: ﴿ﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ...﴾ «نساء/43»، كه مسلمانان را ازشراب نوشي در اوقات نماز نهي كرد.
4- و چهارمين آيه: ﴿ ﭔ ﭕ ﭖ ...﴾ «مائده /90» است كه شراب و قمار... رابه طور قطع تحريم كرد.
«درباره خمر و ميسر از تو ميپرسند» شراب را «خمر» ناميدند؛ زيرا خمر به معناي پوشاندن است و شراب نيز عقل را ميپوشاند و از كار مياندازد. خمر در رأي حنفيها عبارت است از: آب انگوري كه همچنان گذاشته شود تا به غليان آمده و بيآن كه آتشي به آن نزديك شود، تيره شود و كف بيرون آورد. و از غير آب انگور نيز، هرآنچه كه عقل را بپوشاند و مستيآور باشد، در حكم شراب انگور است، اما بجز شراب انگور، مقدار اندك از ديگر شرابها كه سكرآورنباشد، حرام نيست. ولي در رأي جمهور فقها، «خمر» بر آب سكرآور انگور، خرما، ذرت و هر مسكر ديگري اطلاق ميشود بنابراين، كم و بسيار آن حرام است.
ميسر: قمار است و از «يسر» برگرفته شده كه به معناي آساني است زيرا قمار كسبي است بيمشقت و بي زحمت. قمار اعراب با تير بود كه با آنها بر سر گوشتشتر، قمار ميكردند، بدين ترتيب كه ده تير برداشته بر روي هفت عدد از آنها سهمي معين را مينوشتند و سه تا از آنها را بيعلامت و نشان باقي ميگذاشتند، آنگاه شتراني را به نسيه ميخريدند و قبل از شروع قمار، آنها را ذبح كرده به بيست و هشت يا ده قسمت تقسيم ميكردند، آن گاه تيرهاي دهگانه را در كيسهاي نهاده و شخص معتمدي از آنان بعد از حركتدادن كامل آن كيسه، يكييكي آنها را بيرون ميآورد، پس كسي كه تير داراي بهرهاي نصيبش ميشد، بهرهاش را ميگرفت و كسي كه تير بينشاني به نامش خارج ميشد، چيزي نميگرفت و بهعلاوه بهاي همه شتران را تاوان ميداد، سپس اين بهرهها را به فقرا ميدادند وخود از آن چيزي نميخوردند و به اين كار افتخار ميكردند و كسي را كه با آنان در اينكار مشاركت نميكرد، مورد نكوهش قرار ميدادند. جمعي از علماي سلف گفتهاند: «هر چيزي كه در آن معني قمار، يعني گرفتن مال توسط فرد برنده از فرد بازنده به وسيله بازي باشد - ازقبيل نرد، يا شطرنج، يا غير آن از بازيهايي ديگر و حتي بازي بچهها با گردو و تيله - از قمار است».
«بگو: در آن دو» يعني در شراب و قمار «گناهي بزرگ و منافعي براي مردماست» گناه: سخن يا عملي است كه زيانبار باشد و زيان گناه يا در بدن است، يادر روان، يا در عقل، يا در مال، كه زيان شراب شامل همه اينهاست. و از جمله گناهان متعلق به شراب؛ جنگ وجدال و فحش و ناسزاگويي، بهتعطيل انجاميدن نمازها و ترك ساير تكاليف شرعي از سوي فرد ميگسار است. منفعت شراب يا اقتصادي است، يا شهواني؛ منفعت شهواني شراب با نشاط و طراوتي است كه بهطور گذرا براي فرد شرابخوار دست ميدهد، اما منفعت اقتصادي آن درتجارت آن است. گناه قمار: فقر و باختن مال و دشمني و دلآزاري و كينهورزي قماربازان با يكديگر است و منفعت آن: سودي است كه از طريق آن به فقراميرسد، يا منفعت آن؛ به دستآوردن مال از سوي شخص برنده، بدون زحمتاست «ولي گناه آنها از سود آنها بزرگتر است» زيرا هيچ خير و منفعتي، با فساد عقلكه لازمه شرابنوشي است، برابر نميباشد و هيچ خيري در قمار نميتواند با خطركردن (ريسك) در مال و خود را در معرض فقر قرار دادن و جلب دشمنيهايي برابر باشد كه از آن پديد ميآيد و چه بسا كه قماربازي و شرابنوشي به ريختن خونها و هتك حرمتها بينجامد. صاحب تفسير «المنير» ميگويد: «برگههاي بخت آزمايي، قمار محسوب ميشود و حرام ميباشد».
«و از تو ميپرسند، چه چيزي انفاق كنند؟ بگو مازاد بر مخارج خانواده خود را» برخي از علما بر آنند كه اين بخش از آيه كريمه، با آيه زكات فرض منسوخ شده. اما صحيح آن است كه حكم اين آيه كريمه ثابت است و منسوخ نيست و جمهور مفسران برآنند كه حكم آن در مورد صدقه نافله ميباشد. «بدينسان خداوند آيات خود را برايتان روشن ميسازد، باشد كه در دنيا تفكر كنيد» و مقداري از اموال خويش را براي رونق دادن به امور زندگيتان نگه داريد «و در آخرت» نيز تفكركنيد، لذا بقيه آن را در وجوهي مصرف نماييد كه شما را به رونقدادن آخرتتانياري ميكند، لذا بايد هم در كار دنيا بينديشيد و هم در كار آخرت. ابن عباس ك ميگويد: «يعني: در زوال و فناي دنيا و رويآوردن بهسوي بقاي آخرت بينديشيد».
در توضيح معاني آيه كريمه، احاديث بسياري آمده است، از آن جمله حديث شريف ذيل به روايت جابربن عبداللهt از رسول خداص است كه فرمودند: «هرگاه يكي از شما فقير بود، بايد از خودش شروع كند و اگر از نياز وي چيزي افزون شد، بايد همراه با خود، به افراد تحت تكفلش بپردازد، سپس اگر بعد از آن افزونياي يافت، بايد به ديگران صدقه كند».
سبب نزول قسمت دوم آيه، يعني: ﴿ﯳ ﯴ ﯵ...﴾ بنا به روايت ابنعباس اين بود كه: چون صحابه به انفاق در راه خدا فرمان يافتند، جمعي از آنان نزد رسول خداص آمده و گفتند: ما نميدانيم كه اين انفاقي كه بدان مأمورشدهايم، چيست و چه مقدار از اموالمان را بايد انفاق كنيم؟ پس نازل شد: ﴿ﯳ ﯴ ﯵ ﯶ ﯷ...﴾.
ﭑ ﭒ ﭓﭔ ﭕ ﭖ ﭗﭘﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟﭠﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ
«و در باره يتيمان از تو ميپرسند» يعني: از تكفل و سرپرستي ايشان و مشكلاتي كه سرپرستان در اين عرصه دارند زيرا اگر آنان را به حال خويش بگذارند، گنهكار ميشوند و اگر مال خود را از اموالشان جدا سازند و براي آنها خوراك جداگانهاي درنظر بگيرند، اين كاري است دشوار، پس چه بايد بكنند؟ «بگو: كار كردن به صلاح آنان بهتر است» از اين كه آنان را به حال خود رها كنيد «و اگر با آنان همزيستي كنيد» و غذا و خوراك و برنامه معيشت آنان را با خود يكجا سازيد «آنها برادران» ديني «شما هستند» يعني: اين كار جايز است و به شما در اينباره رخصت داده ميشود «و خدا مفسد را از مصلح بازميشناسد» اين هشداري بهاولياي ايتام است. يعني: خداميداند كه چهكسي قصد خوردن و تباه ساختن مال يتيم را دارد و چهكسي از اين كار احساس گناه كرده و در پي اصلاح و رشد اموال يتيم و بهبود آينده وي است «و اگر خدا ميخواست» دراينباره «شما را به دشواري ميانداخت» ولي كار را بر شما گشاده گردانيد و به شما اجازه همزيستي و آميزش با ايتام را داد، پس، از تباهساختن اموالشان بپرهيزيد «همانا خداوند غالب وچيره است» بر كار خويش «حكيم» است در احكام و در آفرينش خويش.
در بيان سبب نزول آيه كريمه از ابنعباس روايت شده است كه فرمود: آنگاه كه آيه: ﴿ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ ﴾ (و به مال يتيم نزديك نشويد، مگر به شيوهاي كه نيكوتر است) «انعام152/»، و آيه: ﴿ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ﴾ (همانا كسانيكه اموال يتيمان را ميخورند... ) «نساء10/» نازل شد؛ هر كسي كه يتيمي در خانهاش بود، خوراك خود را از خوراكش و نوشيدني خود را از نوشيدنياش جدا ساخت و چنان بود كه اگر از غذاي يتيم چيزي باقيميماند، آن را برايش نگه ميداشتند كه بعدا آن را بخورد و چه بسا كه او نميخورد و باقي مانده غذا فاسد ميشد. پس اين شيوه كار برآنان دشوار شد و ناگزير اين قضيه را با رسول خداص در ميان گذاشتند. آنگاه خداوند متعال اينآيه كريمه را نازل كرد.
بيان احكام: امام ابوحنيفه: بر آن است كه اگر سرپرست يا وصي يتيم دختر، نكاح دادن وي را به صلاح حالش بداند؛ ميتواند او را به نكاح دهد و هم ميتواند خود با وي ازدواج كند. جصاص از مضمون آيه: ﴿ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﴾ جايز بودن اجتهاد در احكام حوادث را استنباط كرده است زيرا اصلاح مورد نظر آيه كريمه در مورد يتيمان، از راه اجتهاد و حدس غالب، دانسته ميشود.
ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶﭷ ﭸﭹ ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ ﮗ ﮘﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ
«و با زنان مشرك ازدواج نكنيد، مگر آن كه ايمان بياورند» مشركات: زنان بتپرست اند و ازدواج مسلمانان با ساير زنان كافر حربي غير كتابي نيز همانند آنانحرام است، مگر زنان يهودي و مسيحي، كه ازدواج با آنان جايز است، چنانكهحكم آن در آيه (5 ) از سوره «مائده» ميآيد. «و البته كنيزي مؤمن بهتر از زن آزاد مشركي است» يعني: اگر يكي از شما با كنيزكي مسلمان ازدواج كند، اين برايش از ازدواج با زن آزاد كافري بهتر است «هرچند كه زيبايي او شما را به شگفتآورد» يعني: هر چند آن زن كافر شما را با زيبايي، يا ثروت، يا اشرافيت خود به شگفت آورد «و زنان مسلمان را» مطلقا «به همسري مشركان در نياوريد، مگرآن كه ايمان آورند. و بردهاي مؤمن بهتر از مرد آزاد مشركي است، هرچند شما را به شگفت آورد» مال و ثروت و جاه و جمال وي. اجماع امت بر اين است كه مرد مشرك به هيچ وجهي از وجوه نميتواند با زن مؤمني همبستر شود، به سبب خفت و ذلتي كه از اين كار به اسلام رخ مينمايد، و قطعا اسلام اين خفت را نميپذيرد «آنان» اشاره به سوي مردان و زنان مشرك است «به سوي آتش دوزخ فراميخوانند» يعني: آنان با معاشرت، گفتار و كردار خود، شما را به سوي اعمالي فراميخوانند كه موجب آتش دوزخ است، پس خويشاوندي و معاشرت ومصاحبت آنان، خطر عظيمي را متوجه دين انسان مسلمان و فرزندان ويميگرداند، لذا هرگز براي يك فرد مسلمان جايز نيست تا خود و خانواده خويش را در معرض چنين خطري قرار دهد «و خداوند فراميخواند» بر زبان پيامبرانش «به سوي بهشت و آمرزش» يعني: به سوي عملي كه موجب قطعي شدن بهشت براي عملكننده است «به اذن خويش» يعني: به اراده خويش. بنابراين، ازدواج مرد مؤمن نيكوكار با زن مؤمن نيكوكار، در پرتو معاشرت، گفتار و رفتار شايسته؛ خود فراخواننده به سوي بهشت است «و آيات خود را براي مردم روشن ميگرداند، باشد كه متذكر شوند» و خير را از شر تمييز داده و از حكم حق تعالي سر بر نتابند.
در حديث شريف آمده است: «تنكح المرأة لأربع: لمالها ولحسبها ولجمالها ولدينها، فاظفر بذات الدين تربت يداك: زن براي چهار چيز به نكاح گرفته ميشود: براي مالش، براي حسب و نسبش، براي زيبايياش و براي دينش، پس تو به سوي زن ديندار بشتاب، دستهايت خاك آلود باد!». همچنان در حديث شريف آمده است: «الدنيا متاع وخير متاع الدنيا المرأة الصالحة: دنيا (همهاش) متاع است و بهترين متاع دنيا زن شايسته ميباشد». همچنان در حديث شريف آمده است: «لا تنكحو النساء لحسنهن فعسى حسنهن أن يرديهن، ولا تنكحوهن علی أموالهن، فعسى أموالهن أن تطغيهن، وانكحوهن على الدين، فلأمة سوداء جرداء ذات دين أفضل: زنان را بهخاطر زيباييشان به نكاح نگيريد زيرا چه بسا زيباييشان هلاكشان گرداند و با آنان به خاطر اموالشان ازدواج نكنيد زيرا چه بسا اموالشان سركششان گرداند و بر اساس دينداريشان با آنان ازدواج كنيد زيرا بهطور قطع كنيزكي سياه و كچل، اما متديني بهتر است».
حكمت در اين كه شريعت مطهر اسلام، ازدواج مرد مسلمان را با زن اهل كتابجايز، ولي ازدواج زن مسلمان با مرد كتابي را ناجايز دانسته، اين است كه: زنكتابي ميتواند با ازدواج با يك مرد مسلمان، بر دين و آيينش باقي بماند زيرا مرد مسلمان به اصول اديان آسماني ديگر نيز باورمند است، اما زن مسلمان غالبا نميتواند بدون تأثيرپذيري از مرد اهل كتاب، با وي زندگي مشتركي داشته باشد، به دليل آن كه قدرت سرپرستي با مرد است و قطعا وفاق و انسجام روحي و معنويآن دو برهم ميخورد. با اين حال، ازدواج مرد مسلمان با زن كتابي نيز - در عينجايز بودن - مكروه ميباشد. ائمه اربعه، بر حرمت ازدواج مسلمان با زن مجوسي(آتشپرست)، اتفاق نظر دارند.