تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(179 الی 183)

Free Image Hosting pictures upload


ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ  ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ

«و اي‌ خردمندان‌! براي‌ شما در قصاص‌ زندگاني‌اي‌ است‌» به‌ اعتبار اين‌ كه‌ قصاص‌ به‌ خودداري‌ مردم‌ از قتل‌ يك‌ديگر مي‌انجامد «باشد كه‌ به‌ تقوا روي‌ آوريد» و از بيم‌ قصاص، از خون‌ريزي‌ بپرهيزيد. آري‌! اين‌ است‌ قانون‌ «قصاص‌» در اسلام، قانوني‌ كه‌ جامعه‌ بشري‌ در هيچ‌ عصري‌ از آن‌ بي‌نياز نيست‌ و بجز آن، هيچ‌مجازات‌ ديگري‌ - از جمله‌ زندان‌ - نمي‌تواند بسياري‌ از افراد خونريز را از ارتكاب‌ جنايت‌ باز دارد، پس‌ اين‌ قصاص‌ است‌ كه‌ حياتي‌ آرام‌ و پايدار را براي‌جامعه‌ فراهم‌ كرده‌ و از ميزان‌ جنايت‌ قتل‌ در جامعه‌ بشري‌ مي‌كاهد زيرا هنگامي‌ كه ‌قاتل‌ به‌ خوبي‌ بداند كه‌ اگر بكشد، كشته‌ مي‌شود؛ يقينا از ارتكاب‌ عمل‌ قتل‌ دست ‌برمي‌دارد و در اينجاست‌ كه‌ دو حيات‌ محفوظ مي‌ماند، يكي‌ حيات‌ مقتول‌ وديگري‌ حيات‌ خود قاتل‌[2].

 

ﯝ ﯞ  ﯟ ﯠ  ﯡ ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ   ﯨ ﯩﯪ ﯫ ﯬ ﯭ ﯮ

«بر شما فرض‌ شده‌است‌ كه‌ چون‌ مرگ‌ يكي‌ از شما فرا رسد» فرارسيدن‌ مرگ‌؛ فرارسيدن‌ اسباب‌ و علائم‌ آن‌ است‌. آري‌! در اين‌ هنگام‌ بر انسان‌ فرض‌ است‌؛ «اين‌ كه‌ اگر خيري‌ برجاي‌ گذارد» يعني: اگر مالي‌ باقي‌ مي‌گذارد، بايد «وصيت‌ كند» چرا كه‌ ديگر مجالي‌ براي‌ زندگي‌ وي‌ باقي‌ نمانده‌ است‌. بعضي‌ از مفسران‌، «خير» را به‌ مال‌ بسيار تفسير كرده‌اند، اما ظاهرا - چنان‌كه‌ ابن‌عباس‌ و گروهي‌ ازتابعين‌ نيز گفته‌اند - مراد از «خير»، مطلق‌ مال‌ است، چه‌ كم‌ باشد و چه‌ بسيار زيرا اسم‌ «خير» بر مال‌ اندك‌ و بسيار هر دو اطلاق‌ مي‌شود. آري‌! بايد وصيت‌ كند، امابراي‌ چه‌كسي‌؟ «براي‌ پدر و مادر و خويشاوندان‌ خود» و بعد از اجراي‌ وصيت‌ وي، بقيه‌ مالش‌ براي‌ فرزندانش‌ باقي‌ مي‌ماند.

البته‌ اين‌ حكم‌ در اول‌ اسلام‌ مشروع‌ شد و سپس‌ وصيت‌ براي‌ نزديكان‌ با آيات ‌ميراث‌ (در سوره‌ نساء و غيرآن) منسوخ‌ گرديد. همچنين‌ با اين‌ حديث‌ شريف: «لاوصيه‌ لوارث‌: براي‌ هيچ‌ وارثي‌ وصيتي‌ نيست‌». نسخ‌ وصيت‌ براي‌ وارث، رأي‌ جمهور فقها و بيشتر مفسران‌ بلكه‌ به‌ قول‌ ابن‌كثير، حكمي‌ اجماعي‌ است‌. اما حكم‌ وصيت‌ براي‌ غير وارث‌، به‌ حال‌ خود باقي‌ است‌ و بنابر ارشاد همين‌ آيه‌ و نيزاحاديث‌ رسول‌ خدا ص، وصيت‌ نمودن‌ از ثلث‌ مال‌ براي‌ غير وارث، مستحب‌ ونافذ مي‌باشد، از جمله‌ اين‌ حديث‌ شريف: «ماحق امريء مسلم له شيء يوصي فيه يبيت ليلتين إلا ووصيته مكتوبة عنده: اگر شخص‌ مسلمان‌ داراي‌ مالي‌ است‌ كه‌ مي‌بايد در آن‌ وصيت‌ كند، نشايد كه‌ دو شب‌ را بگذراند، مگر اين‌ كه‌ بايستي‌ وصيت‌ وي ‌نوشته‌ شده‌ در نزدش‌ نهاده‌باشد». همچنان‌ وصيت‌ بايد «به‌طور معروف‌» يعني‌عادلانه‌ و پسنديده‌ و بدون‌ هيچ‌ افراط و تفريطي‌ باشد بنابراين، وصيت‌ كننده‌ نبايد توانگري‌ را بر فقيري‌ برتري‌ دهد، يا به‌ بيشتر از ثلث‌ (يك‌سوم) مال‌ وصيت‌ كند. ولي‌ حنفي‌ها وصيت‌ به‌ كل‌ مال‌ را نيز در صورتي‌ كه‌ وصيت‌كننده‌ ميراث‌ بري‌ ازخود به‌جا نگذاشته‌ باشد، جايز دانسته‌ اند «اين‌ حقي‌ است‌» واجب‌ و لازم‌ «برپرهيزگاران‌». البته‌ بايد دانست‌ كه‌ قبل‌ از نسخ‌ حكم‌ وصيت‌ با آيات‌ ميراث، وصيت‌ نمودن‌ واجب‌ بود، ولي‌ بعد از نسخ‌ - چنان‌كه‌ گفتيم‌ - در حق‌ غير وارث ‌مستحب‌ و در مورد وارث‌ حرام‌ است‌.

 

ﯯ ﯰ   ﯱ ﯲ ﯳ  ﯴ  ﯵ   ﯶ ﯷ  ﯸﯹ ﯺ  ﯻ ﯼﯽ  ﯾ

«پس‌ هر كس‌» وصيت‌ را «بعد از شنيدنش‌ تغيير دهد» چه‌ آن‌ تغييردهنده‌ خودوصي، يا گواه‌ بر وصيت‌ باشد «گناهش‌ تنها بر گردن‌ همان‌ كساني‌ است‌ كه‌ آن‌ را تغيير مي‌دهند» و بر وصيت‌كننده‌ هيچ‌ بازخواستي‌ نيست‌ زيرا او، با انجام‌ وصيت‌ به‌تكليف‌ خود عمل‌ كرده‌ است‌ «و خداوند شنواست‌» سخن‌ وصيت‌ كننده‌ را «داناست‌» به‌ فعل‌ وصي‌ و ديگران، پس‌ آنان‌ را در برابر عملشان‌ جزا مي‌دهد.

 

ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ ﭘ ﭙ ﭚ ﭛ   ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ

«پس‌ هر كس‌ از اجحاف‌ يا گناه‌ وصيت‌كننده‌اي‌ ترسيد» جنف: گرايش‌ از حق‌ وعدل‌ به‌ سوي‌ خطا و اشتباه‌ و اثم: انحراف‌ عمدي‌ در وصيت‌ از جاده‌ عدل‌ وانصاف‌ است‌. مثال‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌ وصيت‌كننده‌ از ثلث‌ مال‌، بيشتر وصيت‌ كند، يا براي‌ فرد توانگري‌ وصيت‌ نمايد. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «اجحاف‌ در وصيت‌، از گناهان‌ كبيره‌ است‌». آري‌! هر كس‌ مشاهده‌ كرد كه‌ وصيت‌ كننده‌ در وصيت‌ خود ستم‌ ياگناهي‌ را مرتكب‌ شده‌ است‌؛ «پس‌ ميانشان‌ اصلاح‌ آورد» يعني: آشفتگي‌ و اختلافي‌ را كه‌ ميان‌ ورثه‌ به‌سبب‌ آن‌ وصيت‌ ناروا واقع‌ شده‌ بود؛ به‌ اصلاح‌ آورد، بدين‌گونه‌ كه‌ آن‌ قسمت‌ از متن‌ وصيت‌ را كه‌ به‌ زيان‌ برخي‌ از ورثه‌ و مخالف‌ با شرع‌ خداوند بود، ابطال‌ و آنچه‌ را كه‌ حق‌ بود - چون‌ وصيت‌ براي‌ نزديكان‌ غير ارث ‌برنده‌ - ابقا و اثبات‌ نمود، در اين‌ صورت‌ «بر او» يعني: بر شخصي‌ كه‌ با هدف‌ خير و اصلاح، در وصيت‌ تغيير ايجاد مي‌كند «گناهي ‌نيست‌ زيرا خدا آمرزنده‌ مهربان‌ است‌» بر كسي‌ كه‌ با هدف‌ خير و اصلاح، دروصيت‌ تغيير به‌ وجود مي‌آورد.[3]

 

ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨﭩ  ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ  ﭯ ﭰ ﭱ

«اي‌ مؤمنان‌! بر شما روزه‌ فرض‌ گردانيده‌ شد» روزه: خودداري‌ از خوردن‌، نوشيدن‌، مقاربت‌ جنسي‌ و ديگر شكننده‌ها از طلوع‌ بامداد تا غروب‌ آفتاب‌ همراه‌ با نيت‌ است‌ «همان‌گونه‌ كه‌ بر آنان‌ كه‌ پيش‌ از شما بودند، فرض‌ شده‌ بود» يعني: همان‌گونه‌ كه‌ روزه، بر امتهاي‌ بشري‌ - از زمان‌ آدم‌ تا هم‌اكنون‌ كه‌ عهد پيامبرخاتم‌ ص است‌ - فرض‌ شده‌ بود. آري‌! تاريخ، نشان‌ دهنده‌ اين‌ واقعيت‌است‌ كه‌ روزه‌ در ميان‌ تمام‌ ملل‌ مشروع‌ بوده‌ است، حتي‌ در ميان‌ مصريان‌ قديم، رومي‌ها، يوناني‌ها و هنديان‌. در تورات‌ كنوني‌ نيز - باوجود تحريف‌ آن‌ - روزه ‌و روزه‌داران‌ مورد ستايش‌ قرار گرفته‌اند. اين‌ نقل‌ نيز صحيح‌ است‌ كه‌ موسي‌ چهل‌ روز، روزه‌ گرفت، اما يهوديان‌ عصر حاضر، يك‌ هفته‌ روزه‌ مي‌گيرند. همچنين، انجيل‌هاي‌ كنوني‌، روزه‌ را ستوده‌ و آن‌ را عبادت‌ مي‌شمارند و مشهورترين‌ روزه‌ نصاري، روزه‌ بزرگ‌ قبل‌ از عيد «فصح‌» است، سپس‌ رؤساي ‌كليسا انواع‌ ديگري‌ از روزه‌ را نيز بنياد نهادند. به‌ قولي: مراد از ﴿ ﭬ ﭭ ﭮ (كساني‌ كه‌ پيش‌ از شما بودند)، اهل‌ كتابند. «باشد كه‌ به‌ تقوي‌ گراييد» با پايبندي‌ به‌ روزه‌ زيرا روزه‌ انگيزه‌هاي‌ ارتكاب‌ گناهان‌ را در نهاد انسان‌ تضعيف ‌مي‌كند و شهوت‌ را كه‌ مبدأ معصيت‌ است‌ درهم‌ شكسته‌ لذتهاي‌ دنيا را بي‌ارزش‌ مي‌گرداند و اين‌ همه‌ تقوي‌آفرين‌ است‌. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «الصوم نصفالصبر: روزه‌ نصف‌ صبر است‌». همچنين‌ روزه‌ از ابعاد و جنبه‌هاي‌ گوناگوني ‌پديدآورنده‌ تقوي‌ است، كه‌ مهم‌ترين‌ اين‌ ابعاد عبارتند از:

1- روزه، نفس‌ انسان‌ را در آشكار و نهان‌ بر خشيت‌ و بيم‌ از خداوند متعال ‌تربيت‌ مي‌كند زيرا جز پروردگار بزرگ، هيچ‌ كس‌ ديگري‌ ناظر و مراقب‌ شخص‌روزه‌دار نيست‌ و اين‌ از بزرگترين‌ فوايد روحي‌ روزه‌ مي‌باشد.

2- روزه، از حدت‌ و غليان‌ شهوت‌ مي‌كاهد، چنان‌كه‌ در حديث‌ شريف‌ آمده‌است: «الصوم‌ جنه‌» يعني: روزه‌ سپر نگه‌دارنده‌اي‌ از آلودگي‌ به‌ شهوات‌ وارتكاب‌ گناهان‌ است‌.

3- روزه، احساس‌ شفقت‌ و رحمت‌ به‌ همنوع‌ را در انسان‌ بيدار مي‌سازد.

4- روزه، تحقق‌بخش‌ معناي‌ برابري‌ ميان‌ توانگران‌ و فقرا و اشراف‌ و عوام ‌است‌ و اين‌ از فوايد اجتماعي‌ روزه‌ مي‌باشد.

5- روزه، انسان‌ را به‌ نظم‌ و برنامه‌ريزي‌ و مهار نمودن‌ اراده‌ عادت‌ مي‌دهد.

6- روزه، بنيه‌ جسمي‌ را تجديد نموده، سلامتي‌ و نيروي‌ حافظه‌ را تقويت‌ و بدن‌ را از رسوبها و تخميرات‌ زيانبخش‌ مي‌رهاند، چنان‌كه‌ اين‌ معني‌ و بيش‌ از آن‌ نيز در اين‌ حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «صوموا تصحوا: روزه‌ بگيريد تا تندرست‌شويد».