تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(177 الی 178)

Free Image Hosting pictures upload

ﭑ ﭒ ﭓ  ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ ﭙ ﭚ  ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ  ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ  ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ   ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ  ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ ﭾ ﭿﮀ ﮁ ﮂ  ﮃﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ

در بيان‌ سبب‌ نزول‌ آمده‌ است: آيه‌ كريمه‌ در رد بر يهود و نصاري‌ نازل‌ شد كه‌درباره‌ تغيير قبله‌ سخن‌ گفته‌ و طعن‌ و ايراد بسياري‌ را مطرح‌ مي‌كردند، پس‌ خداي‌عزوجل‌ روشن‌ ساخت‌ كه: روي‌ نمودن‌ به‌ سوي‌ مشرق‌ و مغرب‌ ذاتا مقصود نيست ‌و كار نيكي‌ شمرده‌ نمي‌شود. ابن‌كثير مي‌گويد: «اين‌ آيه‌ كريمه، مشتمل‌ برجملاتي‌ بزرگ‌ و داراي‌ قواعدي‌ ژرف‌ و عميق‌ و عقيده‌اي‌ خالص‌ و استواراست‌».

«نيكوكاري‌ آن‌ نيست‌ كه‌ روي‌ خود را به‌ سوي‌ مشرق‌ و مغرب‌ (يعني: جهات‌مختلف‌) بگردانيد، بلكه‌ نيكي‌ آن‌ است‌ كه‌ كسي‌ به‌ خدا ايمان‌ بياورد» يعني: نيكي، نيكي‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ خدا ايمان‌ بياورد. بِرّ: كلمه‌اي‌ است‌ كه‌ جامع‌ هر خير؛ اعم‌ از ايمان، اعمال‌ شايسته‌ و اخلاق‌ نيك‌ است‌ و اين‌ آيه‌ كريمه‌ آن‌ را به‌ اصول ‌ايمان‌ و اصول‌ اعمال‌ صالح‌ تفسير كرده‌ است‌.

«و» نيز نيكي‌ آن‌ است‌ كه‌ ايمان‌ بياورد به‌ «روز بازپسين‌ و فرشتگان‌» فرشتگان: موجوداتي‌ نوراني‌ هستند كه‌ داراي‌ مأموريتها و وظايف‌ متعددي‌ مي‌باشند، سرشت‌ آنان‌ بر طاعت‌ حق‌ تعالي‌ است، اورا عصيان‌ نمي‌كنند و هر آنچه‌ را كه‌دستور يابند، انجام‌ مي‌دهند.

«و» همچنين‌ نيكي‌ آن‌ است‌ كه‌ ايمان‌ بياورد به‌ «كتاب‌» مراد از كتاب: جنس‌كتاب، يعني‌ تمام‌ كتابهاي‌ آسماني‌ است‌.

«و» همچنين‌ نيكي‌ آن‌ است‌ كه‌ ايمان‌ بياورد به‌ «پيامبران‌ و مال‌ خود را با وجود دوست‌داشتن‌ آن‌ به‌ ذوي‌القربي‌» يعني‌ نزديكان‌ و خويشاوندان‌ خود «بدهد» دادن ‌مال‌ به‌ نزديكان‌ و خويشاوندان‌ - چنانچه‌ فقير باشند - هم‌ صدقه‌ است‌ و هم‌ صله‌رحم.

«و» همچنين‌ نيكي‌ آن‌ است‌ كه‌ مال‌ خود را به‌ «يتيمان‌» فقير بدهد زيرا آنان‌ از فقراي‌ غير يتيم‌ به‌ دادن‌ صدقه‌ سزاوارترند، چراكه‌ توان‌ كسب‌ وكار را ندارند.

«و» همچنين‌ مال‌ خود را به‌ «مساكين‌» بدهد كه‌ چيزي‌ را براي‌ تأمين‌ معيشت ‌خود نمي‌يابند، پس‌ نشسته‌ اند و به‌ دستهاي‌ مردم‌ مي‌نگرند.

«و» همچنين‌ مال‌ خود را به‌ «در راه‌ ماندگان‌» يعني: مسافران‌ نيازمندي‌ بدهد كه ‌از مال‌ خويش‌ جدا مانده‌ و برايشان‌ امكان‌ حاضر كردن‌ آن‌ وجود ندارد.

«و» مال‌ خود را به‌ «سائلان‌» يعني: به‌ متكدياني‌ بدهد كه‌ ناچار به‌ گدايي‌ ودرخواست‌ كردن‌ مي‌شوند. بايد دانست‌ كه‌ گدايي‌ حرام‌ است‌ جز براي‌ ضرورتي، لذا براي‌ سائل‌ لازم‌ است‌ تا از حد ضرورت‌ تجاوز نكند و به‌ ادب‌ درخواست‌كردن ‌ملتزم‌ باشد و آن‌ اين‌ است‌ كه‌ بدون‌ پافشاري‌ و اصرار درخواست‌ كمك‌ كند. وچنان‌كه‌ در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است، گرفتن‌ صدقه‌ براي‌ شخصي‌ كه‌ بي‌نياز است‌ و قادر به‌ كسب‌ و كار مي‌باشد، حلال‌ نيست‌ چه‌ مرد باشد و چه‌ زن‌ و چنين‌ شخصي ‌بايد كاري‌ شرافتمندانه‌ براي‌ خود جست‌وجو كند.

«و» همچنين‌ نيكي‌ آن‌ است‌ كه‌ مال‌ خود را «در» راه‌ آزادكردن‌ «بردگان‌» بدهد. مراد خريدن‌ بردگان‌ و آزادكردن‌ آنهاست‌. به‌ قولي‌ديگر: مراد آزادكردن‌اسيران‌ است‌. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «بهترين‌ صدقه‌ آن‌ است‌ كه‌ در حال‌ سلامتي‌ و حرص‌ بر مال‌ خويش‌ كه‌ آرزوي‌ توانگري‌ را داري‌ و از فقر مي‌ترسي‌؛ صدقه‌ بدهي‌».

«و» همچنين‌ نيكي‌ آن‌ است‌ كه‌ «نماز را برپا دارد» با رعايت‌ تمام‌ اركان‌ و شرايط آن‌.

«و» همچنين‌ نيكي‌ آن‌ است‌ كه‌ «زكات‌ را بدهد». بيان‌ جداگانه‌ زكات، دليل‌ برآن‌ است‌ كه‌ مراد از انفاق‌ ياد شده‌ در بالا، صدقه‌ نافله‌ است‌ نه‌ زكات‌ فرض‌. چنان‌كه‌ در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «إن في المال حقاً سوى الزكاة: قطعا در مال‌ حقي‌ است‌ بجز زكات‌».

«و» همچنين‌ نيكان‌ «آنان‌» اند «كه‌ چون‌» با خدا يا مردم‌ «عهد بستند، به‌عهد خود وفادارند» به‌ شرط اين‌ كه‌ عهدشان‌ با مردم، خلاف‌ اوامر ديني‌ نباشد، پس‌ چنانچه‌ اين‌ عهد در معصيتي‌ بود، وفا به‌ آن‌ واجب‌ نيست‌. روشن‌ است‌ كه‌خيانت‌ و پيمان‌شكني‌ و خلف‌ وعده‌ از نشانه‌هاي‌ نفاق‌ است، چنان‌كه‌ درحديث‌ شريف‌ آمده‌ است: «نشانه‌ منافق‌ سه‌ چيز است‌؛ چون‌ سخن‌ پردازد، دروغ‌گويد و چون‌ وعده‌ كند، خلاف‌ نمايد و چون‌ امانت‌ به‌ وي‌ سپرده‌ شود، خيانت‌كند».

«و» همچنين‌ نيكان‌ «آنان‌» اند «كه‌ در سختي‌» يعني: شدت‌ فقر «و زيان‌» يعني: در بيماري‌ مزمن‌ يا فقدان‌ عزيزان‌ «و به‌هنگام‌ جنگ، صابرند» صبر: نصف‌ايمان‌ است‌؛ زيرا صبر و شكيبايي، بر رضاي‌ انسان‌ مؤمن‌ به‌ قضا و قدر الهي‌ دلالت ‌مي‌كند. در حديث‌ شريف‌ آمده‌ است‌ كه‌ فرار از ميدان‌ جنگ، يكي‌ از هفت‌ گناه‌كبيره‌ مي‌باشد.

«اينان‌ كساني‌اند كه‌ راست‌ گفته‌اند» در ادعاي‌ ايمان‌ خويش‌ «و هم‌اينان‌ متقيانند» تقوي: خود نگه‌داري‌ از خشم‌ خداوند با پرهيز از گناهان‌ است‌.

علما گفته‌اند: اين‌ آيه‌ كريمه، آيه‌ بزرگي‌ از امهات‌ احكام‌ است‌ زيرا در كل ‌متضمن‌ شانزده‌ قاعده‌ عقيدتي‌ و اخلاقي‌ مي‌باشد.

 

ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍ ﮎﮏ ﮐﮑ ﮒ  ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ  ﮗﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ  ﮢ ﮣﮤ ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ ﮩﮪ ﮫ ﮬ  ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ

در بيان‌ سبب‌ نزول‌ اين‌ آيه‌ كريمه، دو روايت‌ آمده‌ است: بنا به‌ روايتي، اين‌ آيه‌ در رد و محكوميت‌ عملكرد مردم‌ در دوران‌ جاهليت‌ نازل‌ شد كه‌ به‌ شيوه‌ ستمگري‌ عمل‌ كرده‌، از حد متجاوز و پيرو شيطان‌ بودند؛ مثلا اگر برده‌اي‌ از يك‌قوم‌ قوي‌ و قدرتمند، به‌ وسيله‌ برده‌اي‌ منسوب‌ به‌ قومي‌ فرودست‌ كشته‌ مي‌شد، آن‌ قبيله‌ قدرتمند، مغرورانه‌ مي‌گفتند: ما بايد آزادي‌ را در برابر آن‌ به‌ قتل‌برسانيم‌! و اگر زني‌ از آنان‌ كشته‌ مي‌شد، مي‌گفتند: بايد مردي‌ را در برابر آن‌بكشيم‌! همين‌ گونه‌ آنان‌ فرادست‌ را در مقابل‌ فرودست‌ نمي‌كشتند، اما در برابرقتل‌ يك‌ فرد اشرافي، چند تن‌ از فرودستان‌ را مي‌كشتند.

به‌ روايتي‌ ديگر: اين‌ آيه‌ در باره‌ دو طايفه‌ از اعراب‌ نازل‌ شد كه‌ يكي‌ از آنها مسلمان‌ و ديگري‌ با مسلمانان‌ هم‌پيمان‌ بود، آن‌ دو طايفه‌، زنان‌ و بردگان‌ واشخاص‌ آزادي‌ را از يك‌ديگر به‌ قتل‌ رسانده‌ بودند، پس‌ رسول‌ خداص درميانشان‌ حكمي‌ را صادر نمودند و آيه‌ كريمه‌ در تأييد حكم‌ ايشان‌ نازل‌ شد.

«اي‌ مؤمنان‌! بر شما در مورد كشتگان، قصاص‌ مقرر شده‌ است‌» يعني: اگر كسي‌مسلماني‌ را به‌ عمد و از روي‌ تجاوز كشت، كشتن‌ آن‌ به‌ طور همانند - در هنگام‌مطالبه‌ صاحب‌ حق‌ - فرض‌ است‌ و صاحب‌ حق، اولياي‌ مقتول‌اند. قصاص: يعني‌عملي‌ همانند با عمل‌ قاتل‌ زيرا مسلمانان‌ در ميزان‌ اسلام‌ باهم‌ برابرند، هرچندبعضي‌ شريف‌ باشند و بعضي‌ وضيع، بعضي‌ زيبا باشند و بعضي‌ زشت، بعضي‌ثروتمند باشند و بعضي‌ فقير، بعضي‌ مرد باشند و بعضي‌ زن‌ «آزاد دربرابر آزاد و برده‌دربرابر برده‌» يعني: آزاد در برابر قتل‌ شخص‌ آزاد و برده‌ در برابر قتل‌ شخص‌ برده‌قصاص‌ مي‌شود. از اين‌ قيد چنين‌ برمي‌آيد كه‌ آزاد با قتل‌ برده‌ قصاص‌ نمي‌شود -كه‌ جمهور فقها بر اين‌ نظرند - اما امام‌ ابوحنيفه: برآن‌ است‌ كه‌ آزاد دربرابر برده ‌قصاص‌ مي‌شود، به‌ دليل‌ عام‌بودن‌ آيه‌ (45) سوره‌ «مائده‌» كه‌ تفسير آن‌ خواهدآمد. از حضرت‌ علي‌t و ابن‌مسعود نيز همين‌ رأي‌ نقل‌ شده‌ است‌. امام‌بخاري‌ نيز مي‌گويد: مولي‌ با كشتن‌ برده‌ خويش‌ كشته‌ مي‌شود، به‌ دليل‌ اين‌حديث‌ شريف: «هر كس‌ برده‌اش‌ را كشت، او را مي‌كشيم‌ و هر كس‌ بيني‌اش‌ را بريد، بيني‌اش‌ را مي‌بريم‌ و هر كس‌ او را عقيم‌ (جنسي) كرد، او را عقيم‌ مي‌كنيم‌».

جمهور فقها برآنند كه‌ مسلمان‌ با كشتن‌ كافر قصاص‌ نمي‌شود. دليل‌ آنها اين‌حديث‌ شريف‌ رسول‌ خدا ص است‌ كه‌ فرمودند: «مسلماني‌ دربرابر كافري‌ كشته‌نمي‌شود». «و زن‌ در برابر زن‌» قصاص‌ مي‌شود، اگر او را كشت‌. اگر زني‌ مردي‌را كشت‌، نيز به‌طريق‌ اولي‌ قصاص‌ مي‌شود و اگر مردي‌ زني‌ را كشت، نيز قصاص‌مي‌شود، به‌ دليل‌ اين‌ حديث‌ شريف‌ رسول‌ خداص كه‌ فرمودند: «همانا مرد دربرابرزن‌ كشته‌ مي‌شود». همچنين‌ مذهب‌ ائمه‌ اربعه‌ - جز در يك‌ روايت‌ از احمدبن‌حنبل‌ - اين‌ است‌ كه‌ يك‌ گروه‌ با كشتن‌ يك‌ تن‌ قصاص‌ مي‌شوند. «پس‌ كسي‌ كه‌گذشت‌ شد به‌ او چيزي‌ از خون‌ برادرش‌» يعني: اگر قاتل‌، يا جاني‌ از سوي‌ مجني‌عليه‌ (كسي‌ كه‌ جنايت‌ بر وي‌ انجام‌ گرفته)، يا از سوي‌ ولي‌ مقتول، دربرابر قتل‌ يا جرحي‌ كه‌ كرده‌ بود، از انجام‌ قصاص‌ مورد عفو قرار گرفت، به‌ مجني‌ عليه‌ (كسي‌كه‌ جنايت‌ بر او انجام‌ گرفته)، يا ولي‌ وي، ديه‌ قتل‌ يا ديه‌ جراحت‌ (ارش) تعلق‌مي‌گيرد. قيد (اخيه‌: برادرش) عاطفه‌ برانگيز است‌ و اين‌ پيام‌ را مي‌رساند كه: عمل‌ قتل، اخوت‌ ايماني‌ را نمي‌گسلاند. آري‌! اگر چنين‌ عفو و گذشتي‌ در كاربود «پس‌ حكم‌ آن‌ پيروي‌ كردن‌ به‌ نيكويي‌ است‌» يعني: مطالبه‌ صاحب‌ حق‌ از قاتل ‌يا جاني‌، بايد با رفتاري‌ پسنديده‌ توأم‌ باشد، به‌ اين‌ نحو كه‌ اگر قاتل‌ تنگدست‌ بود، بايد صاحب‌ حق‌ به‌ او مهلت‌ دهد «و» بر قاتل‌ «رسانيدن‌ خون‌بهاست‌ به‌ وي‌ به ‌خوش‌ خويي‌» بدون‌ تعلل‌ و امروز و فرداكردن، يا انكار، يا به‌كاربردن‌ سخناني‌زشت‌ «اين‌ حكم‌» حكم‌ عفو و ديه‌ «تخفيف‌ و رحمتي‌ از سوي‌ پروردگار شماست‌» يعني: خداوندY بر اين‌ امت، قصاص‌ و عفو با عوض‌ يا بدون‌ عوض‌ - هر دو - را مشروع‌ گردانيد و چنان‌كه‌ بر يهود و نصاري‌ تنگ‌ گرفت، بر آنان‌ تنگ‌ نگرفت ‌زيرا بر يهود، قصاص‌ يا عفو بدون‌ ديه‌، و بر نصاري‌، عفو بدون‌ ديه‌ را فرض‌گردانيد «پس‌ هر كس‌ بعد از آن‌» يعني: بعد از عفو «از اندازه‌ درگذرد» به‌ اين‌صورت‌ كه‌ بعد از گرفتن‌ ديه‌، قاتل‌ را بكشد، يا قاتل‌ را عفو نموده‌ و بعد از آن‌قصاصش‌ نمايد؛ «براي‌ او عذابي‌ دردناك‌ است‌» در آخرت‌ با آتش‌ دوزخ، يا دردنيا با انجام‌ قتل‌.