تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(170 الی 173)
تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(170 الی 173)
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﭢﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ
«و چون به آنان» يعني به كفار «گفته شود: از آنچه خدا نازل كردهاست» از فرماندادن به يگانهپرستي و حلال ساختن پاكيزگيها «پيروي كنيد؛ ميگويند: نه بلكه ازچيزي كه پدران خود را بر آن يافتهايم، پيروي ميكنيم. آيا هرچند نياكانشان چيزي رادرك نميكرده و به راه صواب نميرفتهاند» باز هم درخور پيروي هستند؟ آخر پدرانشان در گمراهي آشكاري بودهاند و يك نمونه آن، تحريم چيزهايي توسط آنهاست كه خداوند آن را حرام نكرده است، پس آيا اگر راه و رسم پدران ازعقلي صحيح و نقلي صريح، يعني از سرچشمه خرد و هدايت آسماني بيبهرهباشد، باز هم بايد كوركورانه از آنان پيروي كرد؟
بنابراين آيه و امثال آن از آيات، امت اسلام اجماع دارند بر اين كه تقليد درعقايد جايز نيست و بر هر مكلف (بالغ عاقل)، آموختن عقيده توحيد و يقين بهآن فرض است. تقليد: نزد علما عبارت است از: قبول سخني بدون حجت. اما «اتباع»، پذيرفتن سخن ديگري بعد از شناخت دليل آن است. اما در مورد تقليد در احكام بايد گفت: بر هر شخص عامياي كه نميتواند احكام را از اصول آنهااستنباط كند، فرض است كه از اهل علم بپرسد و از فتوايشان پيروي كند.
ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ ﭼ
«و مثل كافران» يعني: صفت آنان «مثل كسي است كه حيواني را كه جز صدا وندايي نميشنود، بانگ ميزند» در اين آيه دعوتگر و اندرزدهنده كفار، يعنيحضرت محمدص، به چوپاني تشبيه شدهاند كه شتران يا گوسفندان خود را بانگميزند، اما آن چهارپايان بيعقل و خرد، جز صدا و ندايي مبهم و غيرقابلفهم، چيز ديگري را نشنيده و نداي دعوتگر را درك نميكنند. ابن عباس ميگويد:«داستان اينان، همانند داستان گاو و الاغ و گوسفند است، كه اگر به آنها سخنيبگويي، سخنت را نميفهمند، اما صدايت را ميشنوند. كافر نيز چنين است، اگر او را به خيري امر يا از شري نهي كني، يا به وي اندرزي بدهي، آنچه را كهميگويي درك نميكند، ولي صدايت را ميشنود». «كر و گنگ و نابينا هستند» پس توانايي شنيدن و ديدن و سخنگفتن به حق را ندارند «و از اين رونميانديشند» يعني: نميتوانند در آنچه كه به آنان گفته ميشود، بينديشند.
ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ
بعد از آن كه خداوند متعال تمام مردم را به بهرهبرداري از خيرات و بركات زمين ارشاد فرمود، اينك در اينجا مؤمنان را به خطاب زير مخصوص ميگرداندزيرا ايشان به فهم كلام الهي سزاوارترند: «اي كساني كه ايمان آوردهايد! از نعمتهايپاكيزهاي كه روزي شما كردهايم، بخوريد» و آنچه را كه ما حرام نكرده ايم، حرام نگردانيد و از خوردن غذاهايي كه اهل جاهليت و غير آنان از پيش خود حرام ميگردانند، پرهيز نكنيد «و خدا را شكر كنيد اگر تنها او را ميپرستيد» يعني: اگر تنها او را ميپرستيد، از پاكيزگيها بخوريد و از تحريمهاي غيرخدايي پروا نكنيد وشكرگزار اين نعمتها باشيد زيرا خوردن پاكيزگيها؛ غذاي جسم شماست و شكرنعمت؛ غذاي روح شما.
ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ ﮗﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟﮠ ﮡﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ ﮧ
چون خداوند متعال، بهرهبرداري از آنچه را كه حلال و پاكيزه است، مباحگردانيد و چيزهاي حلال هم بسيار بود، اينك حرامها را براي آنها بيان ميكند زيراحرامها نسبت به حلالها اندك هستند، پس حرامها را بر چيزهايي منحصر مينمايدكه اينك بيان ميشود: «خداوند تنها ميته را بر شما حرام كرده است» ميته: خودمرده (مردار)، حيواني است كه روح از بدن آن بدون ذبح شرعي جداشدهباشد. مراد از «ميته» در اينجا، حيوان مردار خشكي است نه دريا زيراخوردن تمام حيوانات بحري (آبزيان) - اعم از زنده و مرده آنها - در نزدجمهور فقها جايز است. اما حنفيها بجز ماهي، ديگر حيوانات آبزي را استثنا كرده و خوردن آنها را حرام ميدانند[1]. «و» حرام كرده است بر شما «خون را» خون حرام: خون ريخته است، نه خون باقيمانده در عروق حيوان بعد از ذبحآن. روايت شده است كه چون عايشه رضيالله عنها گوشت ميپخت، زردي خونموجود در داخل عروق آن، به سطح ديگ يا قابلمه نمايان ميشد، اما رسول خداص آن را ميخوردند و در خوردن آن هيچ ترديدي به خود راهنميدادند. «و» حرام كرده است بر شما «گوشت خوك را» و تمام بدن خوكحرام است «و» حرام كرده است بر شما «آنچه را كه نام غير خدا بر آن برده شده» به هنگام ذبح آن، چون نام لات و عزي و غير آنها. اهلال: بلندكردن صداست زيرا مشركان چون براي بتان ذبح ميكردند، صداي خويش را به ذكر نام آنها بلند ميكردند، مثلا با صداي بلند ميگفتند: به نام لات! به نام عزي! از اين رو هر ذبحكنندهاي را «مهل» ناميدند، هرچند صداي خويش را به بردن نامي بلند نكند «امااگر كسي» به خوردن چيزي از اين محرمات به منظور حفظ جان خود «ناچارشود» بهدليل گرسنگي و فقدان خوراكي حلالي كه بدان تغذيه نمايد، يا به سبب اجبار و اكراه از سوي ديگران «در صورتي كه باغي و عادي نباشد» يعني: بيشتر ازحد نياز نخورده و از خوردن آن گريز و چارهاي هم نداشته باشد «بر او گناهينيست» زيرا خداوند در حال اضطرار و ناچاري به او اجازه خوردن ازمحرمات را ميدهد و او را بدان مؤاخذه نميكند. مراد از «باغي» كسي است كه بيشتر از مقدار نياز از محرمات ميخورد و مراد از «عادي» كسي است كه اين محرمات را در حالي ميخورد كه از آنها گريز و چارهاي دارد «در حقيقت خداآمرزنده» است گناه كسي را كه درحال ناچاري از چيزهاي حرام ميخورد «ومهربان است» به او زيرا حرام را بر وي در هنگام ضرورت، حلال گردانيده است.
بنابراين آيه، محرمات حقيقي از خوردنيها در شريعت اسلام عبارتند از:
1- گوشت خود مرده (مردار)
2- خون ريخته حيوانات.
3- گوشت خوك.
4- حيوان ذبح شدهاي كه به هنگام ذبح آن نام غير خداي عزوجل بر آن بردهشود.
البته حصر تحريم در انواع چهارگانه فوق؛ حرمت غير آنها را كه در شريعت بيانشده نفي نميكند بنابراين، محرمات بيان شده در آيه (3) از سوره «مائده» ومحرمات ديگري كه رسول خداص حرمت آنها را بيان كردهاند - كه بيان آنها نيزدر اين تفسير شريف خواهد آمد - به حرامهاي چهارگانه فوق اضافه ميشوند.