تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(155 الی 159)
تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(155 الی 159)
ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩﭪ ﭫ ﭬ ﭭ
«و قطعا شما را به چيزي از ترس» چون آسيب دشمن يا غيرآن «و گرسنگي» وقحطي «و كاهش در اموال» به سبب بلاياي طبيعي و غير آن، و نيز بهسبب آنچه كهخداوند بر اموالتان از زكات و مانند آن فرض گردانيده است «و كاهش درجانها» با مرگ و كشتهشدن در جهاد «و كمبود محصولات» بهسبب رسيدن آفات، يا به سبب مرگ فرزندان «ميآزماييم» و امتحان ميكنيم «و مژده بده صابران را» كه در بلاها صبر و شكيبايي پيشه ميكنند.
آنگاه خداوند بزرگ به معرفي اين صابران پرداخته، ميفرمايد:
ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ
«كساني كه چون مصيبتي به آنان رسد» مصيبت: نكبت و سختياي است كه انسان از آن آزرده و رنجور ميشود، هرچند كه آن پيشآمد كوچك باشد «ميگويند: ما از آن خداييم و به سوي او بازميگرديم». اين كلمات، ملجأ مصيبترسيدگان و پناه امتحانشدگان است زيرا جامع معناي اقرار به عبوديت الهي واعتراف به رستاخيز و حشر و نشر ميباشد. امسلمه رضيالله عنها ميگويد: «روزيابوسلمه (شوهرم) از پيش رسول خداص آمد و گفت: از رسول خداص سخنيشنيدم كه بدان شادمان شدم، ايشان در اين حديث شريف فرمودند: «هيچ بندهاينيست كه مصيبتي به او برسد، آنگاه بگويد: ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ - اللهم أجرني في مصيبتي وأخلف لي خيراً منها: بار خدايا! مرا در مصيبتم پاداش داده و برايمن بهتر از آن را عوض بده، مگر اين كه خداوند به او پاداش داده و برايش بهتر از آن را جايگزين ميكند». امسلمه ميگويد: پس اين حديث را از او بهخاطر سپردم و چون او درگذشت، (انا لله و انا اليه راجعون) گفته و چنين دعا كردم: «اللهم أجرني في مصيبتي وأخلف لي خيراً منها: بار خدايا! مرا در مصيبتم پاداشداده و براي من بهتر از آن را عوض بده»، سپس با خود گفتم: بهتر از ابوسلمه براي من از كجا پيدا خواهد شد؟! همان بود كه چون عدهام گذشت، رسول خداص از من - در حالي كه مشغول پيرايش پوستي بودم - اجازه ورودخواستند، دستهايم را شستم و به ايشان اذن ورود دادم، آن حضرتص نشستند ومرا براي خودشان خواستگاري نمودند، و چون از سخن خويش فارغ شدند، گفتم: يا رسول الله! من چه كارهام كه به شما رغبت نداشته باشم، ليكن من زنيهستم كه غيرتي سخت دارم، لذا از آن بيم دارم كه از من چيزي ببينيد كهخداوند مرا به سبب آن عذاب كند، جزاين؛ من زني هستم كه سن و سالي ازمن گذشته است، ديگر اين كه عيالوار نيز هستم. رسول خداص فرمودند: «اما آنچه كه از غيرت و رشك «چشم و همچشمي باهووها» نام بردي، پس به زوديخداي عزوجل آن را از تو دور خواهد ساخت. و اين كه گفتي، سنت بالاست، من هم در اين امر مانند تو هستم. و اما آنچه از عيالواري خويش گفتي، بدان كهعيال «افراد تحت تكفل» تو عيال من هستند». امسلمه ميگويد: سپس خواستهرسول خداص را پذيرفتم و ايشان با من ازدواج كردند و چنين بود كه خدايعزوجل برايم جانشيني بهتر از ابوسلمه - يعني رسول گرامي خويش ص - راعنايت كرد».
ﭹ ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ ﭾﭿﮀ ﮁ ﮂ ﮃ
«برآنان» يعني: بر آن مصيبترسيدگان صابر «صلواتي است از سويپروردگارشان» صلوات: در اينجا بهمعناي آمرزش و ستايش نيكوست «و رحمتي» يعني: بر ايشان بهصورت پيدرپي رأفتي است پس از رأفتي و رحمتي است پس ازرحمتي «و اينانند كه راه يافتهاند» به سوي حق و صواب و خشنودي خداوندمتعال.
ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊﮋ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ
«درحقيقت صفا و مروه از شعاير الهي است» يعني: از نشانههاي مناسكخداوند است. صفا و مروه نام دو كوه از كوههاي معروف مكهاند كه ميان آنها(760) متر فاصله است و هماكنون با سقفي زيبا پوشانده شده اند. مراد از شعاير: اماكن عبادتي است كه خداوند آنها را بهعنوان نشانههايي براي مردم قراردادهاست، كه اين اماكن؛ شامل عرفات، مني، مشعرالحرام، مسعي (محل سعيبين صفا و مروه) و منحر (محل ذبح قرباني) ميشود. «پس چون كسي حج خانهخدا را بهجاآورد» يعني: براي اداي فريضه قصد خانه كعبه كند «يا عمره بگزارد، بر او گناهي نيست كه ميان آندو را طواف كند» طواف در صفا و مروه به معناي تكرار پيمودن آنها، يا حركت شتابان ميان آنها در حج و عمره است. عمره: در لغت بهمعني زيارت است و در اصطلاح شرع؛ زيارت مخصوصي است از بيتالحرام براي انجام عباداتي كه همچون عبادات حج اند، با اين فرق كه در آنها وقوفي درعرفه و مزدلفه و مني نيست، همچنين عمره، وقت معيني نداشته بلكه وقت آن تمامايام سال ميباشد. خاطرنشان ميشود كه سعي ميان صفا و مروه به اجماع علماعبادتي از مناسك حج و عمره بهشمار ميرود. جمهور فقها (مالك، شافعي،احمد) در بيان حكم آن برآنند كه: سعي ميان صفا و مروه ركن است و هر كسموفق به انجام آن نشد، بايد در سال آينده حج جديدي انجام دهد. اما حنفيها برآنند كه سعي واجب است نه ركن، پس با ذبح گوسفندي جبران ميشود.
از عايشه رضيالله عنها روايت شده است كه عروه به وي گفت: از اين آيه چنين استنباط ميكنم كه اگر كسي ميان صفا و مروه سعي نكرد، بروي گناهينيست! عايشه در پاسخش گفت: از آيه برداشت درستي نكردهاي اي خواهرزادهعزيزم! اگر آيه موافق اين تأويل تو بود، بايد عبارت آن چنين ميبود: «فلا جناحعليه أن (لا) يطوف بهما» به صيغه نفي. يعني: «بر آن كس كه ميان آن دو طوافنكند، گناهي نيست»، درحاليكه عبارت به صيغه اثبات است، ثانيا سبب نزول آيهاين است كه انصار قبل از اسلام، براي بت منات كه آن را ميپرستيدند، احرامميبستند و هر كس براي آن احرام ميبست، از طواف به صفا و مروه احساسحرج و گناه ميكرد، بدين خاطر بود كه خداي عزوجل اين آيه را نازل كرد، سپس بعد از آن، رسول خداص حكم سعي ميان صفا و مروه را روشن ساخته ومشروعيت آن را اعلام كردند؛ لذا مجاز نيست كه كسي طواف ميان آنها را ترككند. همانا خداوند حج و عمره كسي را كه ميان صفا و مروه سعي نكند، كاملنميگرداند زيرا آنها را از نشانههاي عبادت خويش خوانده است و رسول خداص آن را بر شما فرض گردانيده، پس سعي بجا آوريد».
بخاري نيز در بيان سبب نزول آن روايت كرده است: انسبن مالك از صفا ومروه مورد سؤال قرار گرفت، فرمود: «ما بر اين باور بوديم كه سعي بين صفا ومروه از كارهاي جاهليت است لذا چون اسلام آمد، سعي در ميان آن رافروگذاشتيم، سپس خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود». «و هر كس افزون برفريضه، كار نيكي انجام دهد» يعني: افزون بر هفتبار، سعي بجا آورد، يا اعمالخيري در ساير عبادات انجام دهد «خداوند قدردان و داناست» و پاداش آن عملنيك را - هرچند اندك باشد - به بسيار ميدهد.
ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫ ﮬ ﮭ ﮮﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ
«كساني كه آيات روشن و رهنمودهايي را كه نازل كردهايم، كتمان ميكنند» كتمان: آشكار نكردن چيزي در عين نياز و انگيزه براي آشكار ساختن آن است. اينكتمان كنندگان چنانكه در بيان سبب نزول آمده است، احبار يهود و راهبان نصاريرسالت محمدص را پنهان ميكردند و جز آنان هر كس ديگر هم كه حق را پنهان كند، مشمول اين خطاب ميشود. آري! حق را كتمان ميكنند؛ «بعد از آن كه آنرا براي مردم در كتاب روشن ساختهايم» كتاب: اسم جنس است كه شامل تمامكتابهاي آسماني ميشود «خدا آنان را لعنت ميكند» لعنت وي: دورساختن و طردكردن آنها از رحمت خويش است «و لعنتكنندگان» يعني: فرشتگان ومؤمنان «لعنتشان ميكنند» بعضي گفتهاند: هر كس كه ميتواند لعنت بفرستد، آنان را نفرين ميكند، كه جنيان نيز در زمره آنان قرار ميگيرند.
ابنكثير از ابوالعاليه و قتاده نقل ميكند: «كافر در روز قيامت برپاساختهميشود، آنگاه خداوند او را لعنت ميكند، سپس فرشتگان... و سرانجام همهمردم او را لعنت ميكنند». تهديد و هشدار اين آيه، آنقدر سخت است كهنميتوان براي آن اندازهاي تصور كرد. در حديث شريف آمده است: «من سئل عن علم فكتمه ألجم يوم القيامة بلجام من نار: هر كس از علمي مورد سؤال قرار گيرد وآن را كتمان كند، خداوند او را در روز قيامت با دهنهاي از آتش لگام ميزند». علماي اسلام برآنند كه: اگر عالم به قصد كتمان علم خويش احكام را نگويد، گنهكار ميشود، اما اگر قصد وي اين نباشد، بيان احكام بر وي لازم نيست، بهشرط آن كه مطمئن باشد ديگران از آن حكم آگاهي دارند، ولي اگر كسي ازمسئلهاي مورد سؤال قرار گرفت؛ تبليغ آن بر وي واجب است. بعضي از علما برآنند كه آيه كريمه بر عدم جواز مزد گرفتن در برابر تعليم به ديگران دلالتميكند، ليكن علماي متأخر بر جواز گرفتن مزد در برابر تعليم علوم ديني فتوي دادهاند.