تفسیر سوره مریم آیات (1 الی 8)


﴿ سوره مریم ﴾
مکی است و داراي (98) آيه است.
وجه تسميه: اين سوره را به سبب اينكه مشتمل بر داستان بارداري سيدتنا مريم عليهاالسلام و ولادت عيسي است، «مريم» ناميدند. ابن مسعود در بيان داستان هجرت حبشه ميگويد: «جعفر بن ابيطالب صدر اين سوره را بر نجاشي پادشاه حبشه و اصحابش قرائت كرد».
موضوع اين سوره همانند ساير سورههاي مكي، مشتمل بر اثبات وجود خداوند و وحدانيت وي و اثبات بعث و جزا از خلال بيان داستانهاي گروهي از انبيا است.
ﭑ ﭒ
خوانده ميشود: «كاف، ها، يا، عين، صاد» در «كاف» و«صاد» به مقدار شش حركت يا سه الف، مد طويل كشيده ميشود، در «ها» و«يا» مد به مقدار يك حركت يا يك الف متعين است و در «عين»، هم مد طويل جايز است و هم قصر آن با دو حركت به مقدار دو الف. اين حروف از حروف مقطعه است و سخن در اين باره، در ابتداي سوره «بقره» گذشت.
ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ
«بيان رحمت پروردگار تو بر بندهاش زكريا» يعني: اين آيات يادي از رحمت پروردگار تو بر بندهاش زكريا است. او از انبياي بنياسرائيل بود كه شغل نجاري داشت و همسرش خاله عيسي است.
ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ
«آنگاه كه پروردگار خود را به ندايي آهسته ندا كرد» به قولي: زكريا بدان جهت پروردگار خويش را آهسته ندا داد كه اين شيوه، از ريا دورتر است. بهقولي ديگر: نداي خاموشانه زكريا از آن روي بود كه او سالخورده و ضعيف شده بود وتوانايي ندا كردن بلند را نداشت.
ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ
«گفت» زكريا در آن نداي آهسته خود: «پروردگارا! من استخوانم سست گرديده» مرادش اين بود كه استخوانهايش ضعيف و ناتوان شده «و سرم از پيري شعلهور شده» يعني: سپيدي بر سرم منتشر شده چنانكه آتش در هيزم شعلهور ميشود و اين كنايه از پيري وي است «و اي پروردگارم! من هرگز در دعاي تو بيبهره نبودهام» يعني: هر زماني كه من به بارگاه تو دعا كردهام، دست خالي و نااميد برنگشتهام و تو دعايم را اجابت كردهاي؛ اكنون نيز از تو همين اميد را دارم.
ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ
«و همانا من پس از خود از مواليم بيمناكم» مراد از موالي در اينجا: اقارب و اقوام عصبه (پشتي) چون پسرعموها و مانندشانند. آري! اقارب و پسر عموهاي زكريا به امر دين بيتوجه بوده و از برداشتن بار رسالت سستي ورزيده و اين شايستگي را از كف داده بودند، يا گرفتار دنيا گشته بودند و مشغوليتهاي دنيوي آنها را از برپا داشتن كار دين براي بنياسرائيل به خود سرگرم ساخته بود پس زكريا از آن بيمناك شد كه با مرگش دين حق از بين برود بنابراين، از خداي عزوجل خواست تا ولي و سرپرستي را به وي عنايت فرمايد كه بعد از مرگش به امر دين قيام ورزيده و بر رونق بخشيدن به كار آن، حريص و مشتاق باشد «و زنم عاقر است» عاقر: زني است كه به سبب كبر سن از زايايي بازمانده است «پس عطا كن به من از جانب خود وليي» يعني: وارث و جانشيني. او بدان جهت تصريحا طلب فرزند نكرد زيرا ميدانست كه او و زنش در سن و حالتي قرار ندارند كه پيدايش فرزند به حسب عادت از ايشان ممكن باشد. بهقولي ديگر: مراد او از ولي، فرزند بود.
ﭼ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ
«تا هم وارث من باشد و هم وارث آل يعقوب» وراثت در اينجا بنابر قول راجح: وراثت علم و نبوت است نه وراثت مال، به دليل اين حديث شريف رسول خداص: «نحن معاشر الأنبياء لا نورث: ما جماعت انبيا ميراث نميگذاريم». پس معني سخن زكريا اين است كه: آن جانشين، علمي را كه نزد وي و اولاد يعقوب هست، ميراث ببرد و به سرپرستي امور دينيشان قيام ورزد «و او را ـ اي پروردگار من ـ پسنديده گردان» در اخلاق و افعال وي، كه هم تو از او راضي و خشنود باشي و هم بندگانت او را بپسندند و دوست بدارند تا بدين وسيله، او شايسته برداشت علم دين و تعليم و تبليغ آن باشد و بتواند شعاير دينشان را برايشان برپا دارد.
ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ
خداوند دعاي وي را اجابت كرد و اين ندا را به وسيله فرشتگان به سوي وي فرستاد: «اي زكريا! ما تو را به پسري كه نامش يحيي است مژده ميدهيم، كه پيش از اين هيچ همنامي براي او قرار ندادهايم» يعني: قبل از او هيچ كس را به نام يحيي نام ننهادهايم. مجاهد در بيان معني آن ميگويد: «قبلا براي او هيچ شبيه و نظيري قرار ندادهايم». گفتني است كه بيان خصوصيات يحيي بعدا ميآيد. ولي ابنجرير معني اول را ترجيح داده است.
ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ
«گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسري خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و خودم نيز به سبب سالخوردگي به نهايت ضعف رسيدهام» يعني: سن و سالم به آخر رسيده و فرسوده و فرتوت شدهام. به قولي: او صدوبيست سال و زنش نودوهشت سال سن داشتند. از اين سخن وي چنين برميآيد كه او از قدرت خداي عزوجل و صنع بديع وي كه از پيري سالخورده و زني نازا فرزندي پديد ميآورد، شگفت زده شد.
بسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ