تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(60-65)
تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(60-65)
ﭑ ﭒ ﭓ
ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀﮁ ﮂﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍ ﮎﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ
«و هنگامي كه موسي براي قوم خود در طلب آب برآمد» استسقاء: طلب باران درهنگامي است كه آب نباشد و باران نيايد. آري! درحاليكه آنان در دشت تيهبودند، موسي برايشان طلب آب كرد «به او گفتيم: با عصايت بر آن سنگ بزن» و موسي اين كار را كرد «آنگاه از آن، دوازده چشمه جاري شد» بهعنوان نشانه ومعجزهاي از سوي خداوند آري! در هنگامي كه آنها آبي براي نوشيدننداشتند، خداوند متعال بهعنوان نعمتي بزرگ، آبي حياتبخش را براي آنان ازسنگي جاري ساخت و اين سنگ؛ سنگ مربعي بود كه از هر طرف آن سه چشمهميجوشيد و هر وقت كه به آب نياز داشتند موسي با عصايش بر آن ميزد وچشمهها از آن روان ميشدند و چون از آب بينياز ميگشتند، چشمهها خشك ميشد «بهگونهاي كه هر قبيلهاي مشرب خود را ميدانست» مشرب: آبشخور، يعني جاي نوشيدن آب است. به قولي: هر سبطي از اسباط دوازدهگانه بنياسرائيل، چشمهاي معين از اين چشمهها داشتند كه متعلق به آنان بود و بايد به غيرآن رجوع نميكردند. اسباط: نسلهاي دوازدهگانه از فرزندان يعقوب اند. حسن بصري: ميگويد: «آن سنگ؛ سنگ معيني نبود و هر سنگي را كهموسي با عصاي خويش ميزد، آب از آن ميجوشيد و بار ديگر كه برآنميزد، آن سنگ خشك ميشد. كه اين در ارائه حجت، نمايانتر و در نشان دادنقدرت خداوند متعال روشنگرتر است». آري! فوران و جاري شدن آب با عصايموسي، معجزه آشكاري براي وي بود.
صاحب تفسير «المنير» ميگويد: «معجزات همه از آفرينش خداوند بزرگ وسنت جديدي هستند كه با عادات روزمره ما مغايرت دارند و ميان معجزه واختراعات علمي هيچگونه سنخيت و شباهتي وجود ندارد زيرا مبناي اختراعاتعلمي، قوانين و فن آوري هاي علمي از طريق به كارگيري نيروهاي هستي - چونامواج فضا، هوا، انرژي، برق و غيره است، در حالي كه مبناي معجزه، صنع الهياست كه سنتها و قوانين ساري و جاري بر طبيعت را درهم ميشكند». صاحب «المنير» ميافزايد: «گفتني است كه ميان زدن عصا به سنگ و انفجار آب از آن، هيچ رابطه علي و ايجادي وجود ندارد زيرا خداوند بزرگ به انفجار آب از سنگ يا هر جاي ديگري، چه با عصا، چه بي واسطه عصا نيز قادر است ولي پاي عصاي موسي را به ميان ميكشد تا از يكسو به بندگانش اصل ارتباط ميان اسباب با مسببات را تعليم دهد و از سوي ديگر، آنان را متوجه اسباب بسازد تا به قدر توان در بدست آوردن آن بكوشند».
«از روزي خداوند بخوريد و بياشاميد» يعني: به آنانگفتيم؛ از من و سلويبخوريد و از آب برجوشيده از سنگ خارا بياشاميد «و در زمين فتنه و فساد برپانكنيد» در فساد افروزي پيشواي ديگران قرار نگيريد و نعمتها را با گردنكشي پاسخندهيد، كه در آن صورت نعمتها از شما بازپس گرفته ميشود. «عثو»: سختتريننوع فساد است.
علما گفته اند: در شريعت ما نيز سنت استسقاء (طلب باران) با اظهار عبوديت و ذلت همراه با توبه نصوح، وجود دارد. جمهور علما برآنند كه: بيرون رفتن بهسوي مصلي و خطبه و نماز جزء سنت استسقاء است، اما حنفيها آن را از سنتاستسقاء نميدانند زيرا استسقاء از نظر آنان، تنها دعاء است نه چيزي ديگر.
ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰﮱﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦﯧ ﯨ ﯩ ﯪﯫ ﯬ ﯭ ﯮ ﯯ ﯰ ﯱ ﯲ ﯳ ﯴ ﯵﯶ ﯷ ﯸ ﯹ ﯺ ﯻ ﯼ
«و» اي بنياسرائيل! نعمتم را بر خود در فرود آوردن من و سلوي به يادآوريد؛ «آنگاه كه» از آن دلتنگ شديد و «گفتيد: اي موسي! هرگز تاب تحمل تنها يك خوراك را نداريم» بهسبب تكرار همه روزه و يكنواخت بودن آن و نبود غذاي ديگري با آن. بدينسان از نعمت روزي پاكيزه و زندگي گوارايي كه داشتيد، ملول و دلتنگ شديد و مشتاق و آرزومند همان زندگي سخت و طاقت فرساييگشتيد كه قبلا بدان خو كرده بوديد «پس از پروردگارت بخواه كه از آنچه زمين ازسبزي و خيار و سير و عدس و پياز ميروياند، براي ما برآورد» مراد آنها سبزيهايخوردني؛ چون نعناع و كرفس و تره و امثال آن بود. بقل: هرگياه بيساقه، و شجر: رستنيهاي داراي ساقه است. فوم: سير و به قولي گندم است. عدس و پياز هم كهمعروفند. «موسي گفت: آيا بهجاي چيز بهتر خواهان چيز پستتر هستيد؟» يعني: چيزهايي را كه از جهات متعددي - چون تغذي، داشتن لذت، رسيدن آنها ازسوي خدا بيواسطه احدي از مخلوقاتش، حلال بودن آنها بيوجود هيچ شبههاي و عدم رنج و سختي در به دست آوردن آنها - بر ساير خوراكيها برتريو فضيلت دارند، جانشين چيزهايي ميگردانيد كه اين امتيازات را بههمراه ندارند؟ «پس به شهري فرود آييد» از شهرهاي زراعتي. اينگونه بود كه خداوند بهآنان اجازه ورود به شهري را داد. ولي به قولي: امر در اينجا براي تعجيز است. «كه آنچه را خواستهايد» از سبزي و سير و پياز و غيره «براي شما در آنجا مهيا است» ولي همراه با بيم و خواري و حقارت و قتل و قتال «و» البته اين وضع براييهوديان دور از انتظار نيست، بدان جهت كه: «بر پيشاني آنان داغ خواري و ناداري زده شد» و آنان پيوسته در روي زمين پراكنده و آشفته حالند و اگر در قلمرودولت اسلامي بهسر برند، هم بايد جزيه بپردازند، كه اين نيز نشانه ذلت و خواريآنهاست «و به خشمي از سوي خدا بازگشتند» يعني: سزاوار خشم وي شدند.
صاحب تفسير «المنير» ميگويد: «بايد دانست كه فقر و ذلت و تنگدستي ابدييهود، احساسي درون جوش و ريشهدار در اعماق روان آنهاست، يعني آنهاهميشه احساس فقر و ذلت ميكنند، حتي اگر مالك تمام گنجينههاي روي زمينهم باشند، لذا حسي ريشهدار از داشتن كم و كسر و فقدان وزن معنوي و مادي، برآنان مسلط است تا بدانجا كه آنان مال دنيا را تا سر حد پرستش دوست دارند و اين امر جز احساس دروني فقر در نهاد آنها، عامل ديگري ندارد. بر پايي دولتي براي يهود به نام دولت «اسرائيل» نيز، هيچ تضادي با اين آيه كريمه ندارد زيرا اركان اساسي يك دولت حقيقي، يعني احساس ثبات و استقرار، براي يهود اصلا فراهمنيست، چراكه يهوديان دائما فكر ميكنند كه اسرائيل در خطر نابودي است».
«اين» داستان ننگين ذلت در حيات ملت يهود «بدان سبب بود كه آنان به آيات الهي كفر ميورزيدند و پيامبران را بهناحق ميكشتند، اين از آن روي بود كه سركشي نموده و از حد درميگذشتند» يعني: آنچه از داستان ننگين و ذلتبار در حيات ملت يهود گذشته است و آنچه كه بعدا هم از روند بيپايان ذلت و در بدري بر سرشانميآيد؛ فقط بهسبب كفرشان به خدا و كشتن انبياي الهي چون شعيب و زكريا و يحيي: است. آنان با علم و باور به اين امر كه كشتن ايشان ظالمانه است، مرتكب اين جنايت هولناك شدند و توطئه قتل عيسي را نيز چيدند كهخداوند او را بهسوي خود برد و از نيرنگ آنان رهانيد. در حديث شريف بهروايت ابنمسعود آمده است كه رسول خدا ص فرمودند: «أشد الناس عذاباً يومالقيامة رجل قتله نبي، أو قتل نبياً، وإمام ضلالة، وممثل من الممثلين: سختترينمردم از روي عذاب در روز قيامت: مردي است كه پيامبري او را كشته، يا اوپيامبري را كشته باشد و پيشواي گمراهي و تصويرگري از تصويرگران است».
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ
«درحقيقت كساني كه ايمان آوردند» يعني: رسالت رسول خاتم ص را تصديقكرده و از جمله پيروان ايشان شدند «و كساني كه يهودي شدند» بعضي گفتهاند: معناي (هادوا)، «تابوا» است، يعني: كسانيكه از پرستش گوساله توبه كردند «ونصاري» يعني: مسيحيان. نصاري نسبتي به سوي «ناصره» است كه قريهاي در فلسطين ميباشد و مسيح از آن قريه بود. يا از آن رو نصاري ناميده شدند كهمسيح را نصرت و ياري دادند «و صائبان» قومياند كه از دين يهود و نصاريخارج شده و فرشتگان را پرستش كردند و بقايايي از آنان هنوز در عراق وجوددارند. طبري ميگويد: «هر كس از ديني به دين ديگري برگشت، صائبي ناميدهميشود؛ همانند مرتدان از اسلام». اما ابن كثير ميگويد: «قويترين قول دراينباره - والله اعلم - قول مجاهد و موافقان وي و وهب بن منبه است كه ميگويند: صائبين گروهي هستند كه نه بردين يهودند و نه بردين نصاري و مجوس و مشركان، بلكه گروهي اند كه بر فطرت خويش باقي بوده و دين معين و مشخصي ندارند». «هر كس» از گروههاي چهارگانه ياد شده «كه» در زمان پيامبر ما ص «به خدا وروز بازپسين ايمان آورده و كار شايسته كردهباشد، پاداششان نزد خداوند محفوظ استو نه بيمي بر آنهاست و نه اندوهناك ميشوند» از ابن عباس روايت شده است كهفرمود: خداوند بعد از آن، اين آيه را نازل فرمود: ﭽﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻﭼ (و هركه جز اسلام ديني (ديگر) بجويد، هرگز از وي پذيرفته نميشود و در آخرت از زيانكاران است) «85/3».
مفسران در بيان سبب نزول آيه كريمه گفتهاند: اين آيه درباره سلمان فارسي نازل شد زيرا هنگامي كه او داستان ياران فارسي خود را به رسول خدا ص بيانكرد و گفت: آنان اهل نماز و نيايش بودند و انتظار بعثت شما را ميكشيدند. رسول خداص فرمودند: «آنان در دوزخند». سلمان از اين امر سختاندوهگين گشت. و چون اين آيه نازل شد، گفت: «گويي كوهي را از سرمبرداشتند». ابنكثير ميگويد: «اين آيه با روايت بالا كه از ابن عباس نقل شده،هيچ منافاتي ندارد زيرا روايت ابنعباس ناظر براين معني است كه بعد از بعثترسول خدا ص از هيچكس هيچ راه و روش و عملي جز آنچه كه موافق با شريعتمحمدي ص باشد، پذيرفته نيست، اما قبل از بعثت رسول خدا ص حكم اين استكه: هر كس در زمان خود از پيامبر زمانش پيروي كردهباشد، او از اهل هدايت ونجات است».
ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶﭷ ﭸ ﭹ
«و بهياد آريد» اي يهود «آنگاه كه از شما پيماني محكم گرفتيم» بر اين كه به آنچه در تورات بر شما مشروع كردهايم عمل كنيد و به پيامبران الهي كه به رسالت مبعوث ميگردند، ايمان آوريد «و طور را بر فراز شما افراشتيم» طور: نام كوهياست كه خداوند در آن با موسي سخن گفت. بسياري از مفسران نوشتهاند كه: چون موسي از ميقات (وعدهگاه) الهي در طور بازگشت و الواح تورات رابا خود آورد، به بنياسرائيل گفت: الواح را بگيريد و بدانها عمل كنيد. اما آنانگفتند: به آنها عمل نميكنيم، مگر اين كه خداوند درباره آنها با ما نيز همچون توسخن بگويد. پس خداوند به فرشتگان فرمان داد تا كوهي از كوههاي فلسطينرا كه طول آن يك فرسنگ و بهاندازه اردوگاه يهود بود، از جا بركنده و چون سايباني بر بالاي سرشان قرار دهند، آنگاه به آنان گفته شد: «آنچه را به شمادادهايم، به جد و جهد» يعني: با عزمي استوار و محكم «بگيريد» و تعهد بسپاريدكه آن را بهكناري نيفگنيد، در غير اين صورت؛ كوه بر سر شما فرود ميآيد. دراين هنگام، بني اسرائيل از سر توبه، براي خدا به سجده در افتادند و با تعهد بهاين پيمان، تورات را گرفتند.
نقل است كه سجده آنان بر نيمه بدنشان بود زيرا از بيم آن كه مبادا كوه برسرشان بيفتد، طوري به سجده در افتادند كه نيمي از بدنشان در سجده و نيم ديگرآن در حال نگريستن بهسوي كوه بود و چون خداي عزوجل آنان را از آن عذابرهانيد، با خود گفتند: سجدهاي بهتر از اين سجده نيست زيرا خداوند آن راپذيرفت! و بعد از آن نيز بر يك طرف بدن خويش سجده ميكردند.
«و آنچه را در آن است، بهخاطر بسپاريد» مراد اين است كه تورات را حفظ كنيد تا آن را بدانيد و بدان عمل كنيد «باشد كه به تقوا گراييد» و با عمل به تورات، ازآتش دوزخ يا از گناهان وارهيد. آري! هدف از فروفرستادن كتابهاي الهي عملبدانهاست بنابراين، صرف ترتيل و ترنم به الفاظ قرآن بدون انديشيدن در اندرزها وعمل به احكام آن، مفيد فايدهاي نيست، چنانكه در حديث شريف به روايتابوسعيد خدري آمده است كه رسول خدا ص فرمودند: «إن من شر الناس رجلاً فاسقاً يقرأ القرآن، لايرعوي إلى شيء منه: بيگمان از بدترين مردم، فاسقي استكه قرآن را ميخواند و در برابر چيزي از آن باز نميايستد». يعني: خواندن قرآن در او هيچ تكان و تأثيري ايجاد نميكند.
ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ
«سپس شما» اي يهوديان! «بعد از آن» دادن پيمان «اعراض كرديد» يعني: از پيماني كه از شما گرفته شد، روي گردانديد «و اگر فضل خدا و رحمت او بر شمانبود» به اين كه شما را مورد لطف و رحمت خويش قرار داد و توبه كرديد «مسلما از زيانكاران» يعني: از بازندگان سعادت دنيا و آخرت «بوديد».
ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍ ﮎﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ
«و كساني از شما را كه در روز شنبه تجاوز كردند، خوب شناختيد» آنان يهوديان قريه «أيله» بودند كه حرمت روز شنبه را با نيرنگ شكستند زيرا يهوديان در روزشنبه به تعطيل نمودن كارها مأمور بودند، اما براي گريز از اين حكم، حيلهاي طراحي كرده و در آن به شكار ماهي پرداختند، كه داستانشان در سوره اعراف (آيات 166 - 162 ) به تفصيل ميآيد. «پس به آنان گفتيم: بوزينگاني طردشده باشيد» يعني: به بوزينه مسخ شويد، در حاليكه حقير و ذليل و بيارزش هستيد. بنابراين، جزاي آنان اين بود كه به مرتبه حيواني محض تنزل كرده، بدون عقل وانديشه زندگي كنند و همچون بوزينگان در شهوات خويش فرو روند.
جمهور مفسران بر آنند كه: صورتهايشان مسخ شد و در شكل و صورت بوزينهشدند. گفتني است؛ كسي كه مسخ ميشود، نميتواند بيش از سه روز بخورد، بياشامد و زندگي كند. ابنكثير ميگويد: «صحيح آن است كه مسخ آنان همصوري و هم معنوي بود - والله اعلم».