تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(41-47)


ﭑ ﭒ ﭓ

ﭾ ﭿ ﮀ  ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ     ﮈﮉ ﮊ ﮋ ﮌ  ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑﮒ ﮓ ﮔ ﮕ  ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ  ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢﮣ ﮤ ﮥ ﮦ  ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓﯔ ﯕ ﯖ ﯗ  ﯘ   ﯙ  ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠﯡ ﯢ ﯣﯤ ﯥ  ﯦ ﯧ ﯨ   ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ  ﯭ  ﯮ ﯯ


ﭾ ﭿ ﮀ  ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ     ﮈﮉ ﮊ ﮋ ﮌ  ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ

«و بدانچه‌ نازل‌ كردم‌» يعني: به‌ قرآن‌ عظيم‌ «ايمان‌ آريد، كه‌ مؤيد همان‌ چيزي‌است‌ كه‌ با شماست‌» يعني: قرآن‌ موافق‌ و همخوان‌ با تورات‌ و اخبار انبيا: است ‌و با حقي‌ كه‌ نزد شماست، مطابقت‌ دارد «و نخستين‌ منكر آن‌ نباشيد» يعني: اولين‌كساني‌ نباشيد كه‌ منكر قرآن‌ گشته‌اند، درحالي‌كه‌ شايسته‌ اين‌ است‌ كه‌ شما اولين‌تصديق‌كنندگان‌ آن‌ باشيد «و آيات‌ مرا» يعني: اوامر و نواهي‌ مرا «به‌ بهايي‌ ناچيز» يعني: به‌ بهاي‌ زندگي‌ ناچيز و رياستي‌ حقير و بي‌ارزش‌ كه‌ همانا دنيا و شهوات‌ آن ‌است‌ «نفروشيد». گاهي‌ هر يك‌ از كلمات‌ «بيع‌» و «شراء» در سخن‌ عرب، بجاي‌ يکديگر به‌ كار گرفته‌ مي‌شود، پس‌ «شراء» در اينجا به‌ معني‌ فروش‌ است «و تنها از من‌ پروا كنيد» و عهد شكني‌ را فروگذاريد.


ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ  ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ

«و حق‌ را به‌ باطل‌ درنياميزيد» با هدف‌ آشفته‌ ساختن‌ اذهان‌ و تباه‌ساختن‌ اديان‌ «و حقيقت‌ را كتمان‌ نكنيد» مراد از «حقيقت‌» در اينجا: حجت هاي‌ الهي‌ است‌ كه ‌تبليغ‌ آنها بر آنان‌ واجب‌ است‌ و از آنان‌ پيمان‌ گرفته‌ شده‌ كه‌ آنها را بيان‌ كنند، نه‌كتمان‌ و از آن‌ جمله‌ بشارتهايي‌ است‌ كه‌ در مورد بعثت‌ پيامبر آخرالزمان‌ حضرت‌محمدص در كتابشان‌ آمده‌ است‌ «درحالي‌كه‌ خود مي‌دانيد» حقيقت‌ امر را كه‌محمدص رسول‌ خداوند است‌ و از اخباري‌ كه‌ دراين‌باره‌ در كتابهايتان‌ آمده‌است‌ به‌خوبي‌ آگاهيد.


ﮛ ﮜ ﮝ  ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ

«و نماز را برپا داريد و زكات‌ را بدهيد» يعني: به‌ اسلام‌ در آييد، نماز را به‌ همان‌شيوه‌اي‌ كه‌ محمد ص بيان‌ كرده‌، برپا داريد، زكات‌ را نيز بپردازيد و با مسلمانان ‌باشيد و به‌ مساجد آنها رفته‌ در جماعت‌ آنها حضور يابيد، چنان‌كه‌ مي‌فرمايد: «وبا ركوع‌كنندگان‌ ركوع‌ كنيد» از نماز به‌ «ركوع‌» تعبيرشد تا يهود را از نماز قديمشان ‌دور گرداند زيرا يهود در نماز خويش‌ ركوعي‌ نداشتند.

جمهور فقها بر آنند كه‌ حضور در جماعت، سنت‌ مؤكده‌ است‌ و واجب ‌نيست، ولي‌ شريعت‌ مقدس‌ بر آن‌ ترغيب‌ بسيار كرده‌ است‌.


اي‌ بني‌ اسرائيل‌! «آيا مردم‌ را به‌ نيكي‌ فرمان‌ مي‌دهيد» يعني: آيا مردم‌ را به‌ايمان‌ به‌ خداي‌ متعال‌ و پيامبرانش‌ و وفا به‌ عهد الهي‌ و برپاداشتن‌ نماز و پرداختن‌زكات‌ و كليه‌ اعمال‌ شايسته‌ دستور مي‌دهيد «حال‌ آن‌ كه‌ خود را فراموش‌ مي‌كنيد؟» يعني: خود را فرو گذاشته‌ و به‌ خودتان‌ فرمان‌ نيكي‌ نمي‌دهيد؟ اين‌ كار شما بسي‌زشت‌ است‌ «با اين‌ كه‌ شما كتاب‌ خدا را مي‌خوانيد، آيا هيچ‌ نمي‌انديشيد؟» به‌ بدكرداري‌ خويش‌ تا از اين‌ كژراهه‌ باز گرديد؟ يعني: اگر شما از آگاهان‌ كتب‌ الهي‌ وحاملان‌ حجت‌ حق‌ هم‌ نبوديد، بايد صرف‌ اين‌ امر كه‌ از عقلا هستيد، شما را از درپيش‌ گرفتن‌ چنين‌ شيوه‌اي‌ باز مي‌داشت، اكنون‌ كه‌ كتاب‌ الهي‌ هم‌ در دسترس‌شماست، چگونه‌ آنچه‌ را كه‌ مقتضاي‌ عقل‌ است، بعد از فروگذاشتن‌ آنچه‌ كه ‌مقتضاي‌ علم‌ است‌، فرو گذاشته‌ و از برابر آن‌ بي‌ پروا مي‌گذريد؟

در بيان‌ سبب‌ نزول‌ آيه‌ كريمه‌ از ابن‌ عباس‌ روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ فرمود: اين‌آيه‌ درباره‌ يهود مدينه‌ نازل‌ شد زيرا چنان‌ بود كه‌ يكي‌ از آنان‌ به‌ خويشان‌ ونزديكان‌ مسلمان‌ خويش‌ و به‌ كسي‌ كه‌ ميان‌ او و ميان‌ يكي‌ از مسلمانان‌ پيوند شيرخوارگي‌ بود، مي‌گفت: بر دين‌ اسلام‌ و بر پيروي‌ اين‌ مرد - يعني‌ حضرت‌محمد ص - پايدار باش‌ زيرا او بر حق‌ است‌. بدين‌گونه‌ مردم‌ را به‌ پايبندي‌ به‌ اسلام‌دستور مي‌دادند، اما خود را فراموش‌ مي‌كردند.

علما گفته‌اند: خطاب‌ در اين‌ آيه‌ هرچند متوجه‌ يهود است، ولي‌ مفاد آن‌ عام‌ مي‌باشد زيرا اعتبار به‌ عام‌ بودن‌ لفظ است‌ نه‌ به‌ خاص‌ بودن‌ سبب‌.

ابن‌ كثير مي‌گويد: «بنابر صحيح‌ترين‌ قول‌ علما - اعم‌ از سلف‌ و خلف‌ - امر به‌ معروف‌ و انجام‌ دادن‌ آن‌ امر به ‌وسيله‌ خود امر كننده، هردو واجب‌ است‌ و يكي‌ ازآنها با ترك‌ ديگري‌ ساقط نمي‌شود بنابراين، صحيح‌ اين‌ است‌ كه‌ عالم‌ بايد به ‌معروف‌ امر كند؛ هرچند او خود آن‌ را انجام‌ نمي‌دهد و از منكر نهي‌ نمايد؛ هرچند او خود مرتكب‌ آن‌ مي‌گردد. سعيد بن‌ جبير مي‌گويد: «اگر كار چنان‌ بود كه‌ شخص‌ به‌ سبب‌ اين‌ كه‌ خود را به‌ تمام‌ خوبي‌ها آراسته‌ نمي‌ديد؛ به‌ معروف ‌امر نمي‌كرد و از منكر نهي‌ نمي‌نمود، ديگر نه‌ كسي‌ ديگري‌ را به‌ معروفي‌ امر مي‌كرد و نه‌ از منكري‌ نهي‌ مي‌نمود». ابن‌ كثير اضافه‌ مي‌كند: «ولي‌ بايد دانست‌كه‌ علم‌ بي‌عمل‌ نكوهيده‌ است، از اين‌ جهت‌ در نكوهش‌ عالم‌ بي‌ عمل، احاديث‌بسياري‌ آمده‌ است، از جمله‌ اين‌ حديث‌ شريف: «مثل العالم الذي يعلِّم الناس الخير ولا يعمل به كمثل السراج يضيء للناس ويحرق نفسه: عالمي‌ كه‌ خير را به‌ مردم‌ مي‌آموزد اما خود بدان‌ عمل‌ نمي‌كند، به‌ چراغي‌ مي‌ماند كه‌ به‌ مردم‌ روشنايي‌مي‌بخشد، ولي‌ خودش‌ را مي‌سوزاند». در حديث‌ شريف‌ ديگري‌ آمده‌ است: «درشب‌ معراج‌ بر قومي‌ گذر كردم‌ كه‌ زبان‌ آنها با قيچي‌هايي‌ از آتش‌ بريده‌ مي‌شد، گفتم: اين‌ گروه‌ كيانند؟ گفتند: خطيبان‌ و سخنرانان‌ امتت‌ از اهل‌ دنيا؛ از آنان‌ كه‌مردم‌ را به‌ نيكي‌ امر مي‌كردند ولي‌ خود را فراموش‌ مي‌نمودند، در حالي‌ كه‌ كتاب‌را مي‌خوانند، مگر آنان‌ تعقل‌ نمي‌كنند؟».

آن‌گاه‌ خداوند متعال‌ راه‌ درمان‌ و علاج‌ اين‌ آفت‌ را بر يهود نمايانده‌ ومي‌فرمايد:



ﮰ ﮱ ﯓﯔ ﯕ ﯖ ﯗ  ﯘ   ﯙ  ﯚ

«و ياري‌ جوييد» بر امور خويش‌ «از صبر» با بازداشتن‌ نفسهايتان‌ از شهوات‌ وبسنده‌كردن‌ بر طاعات‌. به‌ قولي: مراد از صبر؛ روزه‌ گرفتن‌ است‌. قرطبي‌مي‌گويد: «از اين‌ جهت‌ است‌ كه‌ رمضان‌ ماه‌ صبر ناميده‌ مي‌شود». «و از» گرايشي‌ كه‌ «نماز» در شما به‌ سوي‌ خدا ايجاد مي‌كند، بر واداشتن‌ نفسهايتان‌ به‌ايمان‌ به‌ محمد ص ياري‌ بجوييد، هرچند نفسهايتان‌ اين‌ امر را برنتابند.

قرطبي‌ و برخي‌ ديگر از مفسران‌ مي‌گويند: «از ميان‌ ساير عبادات‌ فقط نماز به‌يادآوري‌ مخصوص‌ شد تا بر اهميت‌ آن‌ تأكيد گذاشته‌ شود». در حديث‌ شريف‌آمده‌ است‌ كه: «رسول‌ خدا ص چون‌ از كاري‌ در فشار قرار مي‌ گرفتند، به‌ سوي‌نماز پناه‌ مي‌بردند». «و هرآينه‌ نماز دشوار است‌» بر كساني‌كه‌ به‌ خداوند ايمان‌نياورده‌ و از طاعت‌ وي‌ تكبر مي‌ورزند «مگر بر فروتنان‌» يعني: آنان‌ كه ‌نفسهايشان‌ در پيشگاه‌ عظمت‌ خداوند فروتن‌ و رام‌ است‌ و در برابر اين‌ عظمت ‌به‌ آرامش‌ رسيده‌اند.


ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠﯡ ﯢ ﯣ

اين‌ فروتنان: «همان‌ كساني‌ هستند كه‌ گمان‌ مي‌كنند» يعني: يقين‌ و باور دارند. اعراب‌ گاهي‌ يقين‌ را نيز گمان‌ مي‌نامند. مجاهد مي‌گويد: «هر ظني‌ در قرآن‌ به‌معناي‌ يقين‌ است‌». آري‌! يقين‌ دارند «كه‌ با پروردگار خود ملاقات‌ خواهند كرد» درروز قيامت‌ «و به‌ سوي‌ او باز خواهند گشت‌» و او پاداششان‌ را به‌ تمام‌ و كمال ‌خواهد پرداخت‌ و از فضل‌ خويش‌ نيز بر آن‌ خواهد افزود.


ﯤ ﯥ  ﯦ ﯧ ﯨ   ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ  ﯭ  ﯮ ﯯ

«اي‌ بني‌اسرائيل‌! نعمتهايم‌ را كه‌ بر شما ارزاني‌ داشتم، ياد كنيد» با سپاسگزاري‌در برابر آنها. بيان‌ اين‌ نعمتها در آيه‌ (40 ) گذشت‌. يعني: چون‌ اين‌ نعمتها رابه‌ياد آورديد، حق‌ آنها را برپا داريد و به‌ رسول‌ بر انگيخته‌ من‌ ايمان‌ آوريد «واين‌ كه‌ من‌ شما را بر جهانيان‌ برتري‌ دادم‌» به‌ قولي: مراد از جهانيان‌؛ جهانيان‌زمانشان‌ هستند. به‌ قولي‌ ديگر: بني‌ اسرائيل‌ بر تمام‌ جهانيان‌ برتري‌ داده‌ شده‌اند ودليل‌ اين‌ برتري‌ ايشان، وجود انبيايي‌ است‌ كه‌ خداوند در ميانشان‌ برانگيخت‌. البته‌ اين‌ برتري‌ و فضيلت‌ در زماني‌ بوده‌ كه‌ يهود به‌ همه‌ پيامبران‌ مرسل‌ خدامؤمن‌ بوده‌اند، اما اكنون‌ كه‌ آنها از ايمان‌ به‌ محمد ص سر باز زده‌اند؛ ديگر به‌طورقطع‌ از امت‌ محمدص برتر نيستند زيرا خداوند  در وصف‌ امت‌ محمدص مي‌فرمايد: ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ  (شما بهترين‌ امتي‌ هستيد كه‌ براي‌ مردم‌بيرون‌ آورده‌ شده‌ايد ) «3/110». بنابراين، برتري‌ و فضيلت‌ بني‌ اسرائيل‌ بر غير آنان، نه‌ عام‌ است‌ و نه‌ هميشگي، بلكه‌ از يك‌ جهت‌ محدود به‌ جهانيان‌ زمانشان‌ مي‌باشد و از سويي‌ ديگر، وابسته‌ به‌ ميزان‌ پايبندي‌ آنان‌ به‌ اوامر الهي‌ است‌.