تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(35-40)
تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(35-40)
ﭑ
ﭒ ﭓ
ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ ﯭ ﯮﯯ ﯰ ﯱ ﯲ ﯳ ﯴﯵ ﯶ ﯷ ﯸ ﯹ ﯺ ﯻ ﯼ ﯽ ﯾ ﯿ ﰀ ﰁ ﰂ ﰃ ﰄﰅﰆ ﰇ ﰈ ﰉ ﰊﭑ ﭒ ﭓ ﭔﭕ ﭖ ﭗﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ
ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ
«و گفتيم: اي آدم! تو و همسرت در بهشت سكونت گزينيد و از هركجاي آن كهخواهيد، فراوان بخوريد» عيش رغد: زندگي آسايشمند و گوارايي است كه هيچرنج و دردي در آن نيست و خوردن به رغد، خوردن به فراواني و گوارايي بدونرنج و درد و بيهيچگونه منعي است «ولي به اين درخت نزديك نشويد» در نهيآدم و حوا از نزديكي به درخت - با وجود آن كه نزديك شدن به آن حرامنيست، بلكه خوردن از آن حرام است - معناي سد ذريعه و قطع وسيله وجوددارد. يعني: نزديك شدن به آن، خود وسيلهاي در جهت ارتكاب نهي است، ازاين جهت بهجاي نهي از خوردن، از نزديك شدن نهي شدند. آري! به درخت ممنوعه نزديك نشويد: «كه» درصورت نزديك شدن به درخت و تناول از آن «از ستمكاران خواهيد بود» بر خود؛ با معصيت و نافرماني پروردگار.
مفسران در تفسير: «هذه الشجرة: اين درخت»، اختلاف نظر دارند؛ برخيگفته اند: درخت ممنوعه؛ درخت انگور بود. برخي ديگر گفتهاند: درختممنوعه، خوشه گندم بود. برخي ديگر برآنند كه: درخت ممنوعه، درخت انجيربود. ابن جرير طبري ميگويد: «درست آن است كه گفته شود: خداي عزوجلآدم و زنش را از خوردن درخت معيني از درختان بهشت نهي كرد، پس آن دو ازآن درخت ممنوعه خوردند و ما دقيقا نميدانيم كه اين درخت چه درختي بود، دليلي هم در اين باره از قرآن و سنت صحيح وجود ندارد و دانستن آن مفيدفايدهاي نيز نيست».
ﯨ ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ ﯭ ﯮﯯ ﯰ ﯱ ﯲ ﯳ ﯴﯵ ﯶ ﯷ ﯸ ﯹ ﯺ ﯻ ﯼ ﯽ
«پس شيطان هردو را از آن لغزانيد» يعني: شيطان بهسبب آن درخت، آن دو رابه لغزش كشانيد. بعضي گفتهاند: ضمير « عنها: از آن» به جنت برميگردد، يعني: شيطان آن دو را از جنت دور گردانيد. زله: اشتباه و لغزش است. «و از آنچهدر آن بودند» از نعمتها و كرامتها، يا از بهشت «ايشان را بهدر برد» نسبت اين به دربردن از آن روي به شيطان داده شد كه او اغواگر آدم گشت، چراكه آدم و حوا براثر اين وسوسه او كه آن درخت؛ درخت جاودانگي و پادشاهي ابدي است، ازآن خوردند.
آنگاه خداوند آنان را به خروج از بهشت دستور داد: «و گفتيم: فرود آييد»اين دستوري به آدم و حوا و بهتبع آن دو، نسل ايشان به بيرون آمدن از بهشتبرين به سوي زمين است «بعضي از شما دشمن بعضي ديگريد» يعني: نسل آدم درزمين با يكديگر به دشمني و ستيز ميپردازند. عدو: دشمن و عدوان: ظلم صريحو آشكار است. «و براي شما در زمين قرارگاهي» يعني: جاي استقراري «و متاعياست تا وقت معين» يعني: تا هنگام مرگ. بعضي گفتهاند: تا هنگام برپايي قيامت. متاع: آنچه كه مورد بهرهبرداري و برخورداري قرار ميگيرد؛ اعم از خوردنيها، نوشيدنيها، پوشيدنيها و مانند آنها.
ﯾ ﯿ ﰀ ﰁ ﰂ ﰃ ﰄﰅﰆ ﰇ ﰈ ﰉ ﰊ
«سپس آدم از پروردگارش كلماتي را دريافت نمود» يعني: گرفت و پذيرفت كه عبارت از اين دعاي آدم و حوا بود: ﭽ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ ﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭼ (پروردگارا! ما بر خود ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايي وبه ما رحم نكني، مسلما از زيانكاران خواهيم بود ) «7/23»، و خداوند كلمات فوق را به آن دو الهام كرد. «و خداوند از او درگذشت» يعني: رحمت خويش را برآدم بازگرداند و توبهاش را پذيرفت «چرا كه او توبهپذير مهربان است» توبه: بهمعناي بازگشت است، اگر با «عن» متعدي شود؛ معناي آن بازگشت از معصيت واگر با «علي» متعدي شود - چون اين آيه - معناي آن پذيرفتن توبه است.
علما گفته اند: توبه از انسان پذيرفته نيست مگر به چهار شرط:
1- پشيماني از گناهان گذشته.
2- ترك گناه در حال.
3- تصميم به عدم بازگشت به آن در آينده.
4- رد حقوق و مظالم بندگان و راضي نمودن خصم با رساندن حقش به او و عذرخواهي از وي به زبان.
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔﭕ ﭖ ﭗﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ
«گفتيم: جملگي از آن» يعني: از بهشت «فرود آييد، پس اگر از جانب من به شما هدايتي رسد» در زمين. مراد از هدايت: كتاب خدا است «آنان كه از هدايتمپيروي كنند» يعني: كتاب من را بپذيرند و به آن عمل كنند «برايشان خوفينيست» خوف: بيم از امري ناخوش آيند در آينده است «و محزون نخواهند شد» حزن: ضد سرور و شادماني است.
ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ
«ولي كساني كه كفر ورزيدند» به خدا و هدايتش را نپذيرفتند و به كتابهاي نازل شده وي عمل نكردند «و آيات ما را دروغ انگاشتند، آنانند كه اصحاب دوزخند» مصاحبت دوزخيان با دوزخ؛ بهمعناي اقتران و پيوستگيشان با آن است «آنان جاودانه در آنند» در حديث شريف آمده است كه رسول خدا ص فرمودند: «أما أهل النار الذين هم أهلها فلا يموتون فيها ولا يحيون، ولكن أقواماً أصابتهم النار بخطاياهم فأماتتهم إماتة حتى إذا صاروا فحما أذن في الشفاعة: اما اهل دوزخ - يعني كساني كه خود اصحاب دوزخند - نه در آن ميميرند و نه زنده ميمانند، ولي مردماني هستند كه (از اهل دوزخ نيستند ) بلكه آتش بهوسيله گناهانشان بهآنان رسيدهاست، پس آتش آنان را ميميراند، ميراندني تا اين كه چون به ذغالتبديلشدند، در خصوص آنان اذن شفاعت داده ميشود».
اينك به پارهاي از نظريات و احكام اين آيات توجه نماييد:
1- درباره كيفيت آفرينش حوا همسر آدم ميان علما دو رأي است: رأي اول اين است كه: او از پهلوي چپ آدم آفريده شد، چنان كه از آيات قرآني واحاديث نبوي بر ميآيد. رأي دوم: رأي برخي از مفسران است كه ميگويند: حوا از جنس وجود آدم يعني از خاك آفريده شد. استنباط اين گروه از آياتوارده در اين باب نيز همين معني است. آنها در تأويل: «وخلق منها: و آفريد ازاو...» «نساء/ 1»، ميگويند: مراد از آن آفرينش حوا از جنس آدم است، نه ازوجود خود وي. از نظر اين گروه، احاديث وارده در اين باب و از جملهحديث شريف: «إن المرأة خلقت من ضلع... : زن از پهلو آفريده شده است»، نيز چنينتأويل ميشود كه: چون در رفتار و اخلاق زنان نوعي عدم اعتدال وجود دارد بنابراين، به شيوه تمثيل منش اخلاقي آنها به استخوان پهلو كه كج است تشبيه شد.
2- اهل سنت اجماع دارند بر اين كه بهشتي كه آدم از آن فرود آورده شد، همان بهشت دارالخلد برين است.
3- جمهور علما (مالك، ابوحنيفه، شافعي) بر آنند كه انبيا: از گناهان صغيره و كبيره هر دو معصومند زيرا اگر ارتكاب گناه در حق ايشان جايز باشد، اقتدا بهايشان ممكن نيست و بنابراين، خطاي آدم گناهي صغيره بود كه قبل از نبوت وي صادر شد و عصمت انبيا: از گناه بعد از نبوت است. يا آنچه از وي سرزد، نسيان بود نه عصيان و سهو و نسيان منافي با عصمت نيست. و همين معنيترجيح دارد زيرا خداي عزوجل خود ميفرمايد: ﭽﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭼ «آدمفراموش كرد و ما براي او عزمي نيافتيم» «طه/115»
ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵﭶ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ
در آياتي كه پيشرو داريم، خداي عزوجل امتهايي را مورد خطاب قرارميدهد كه رسالتهاي آسماني در ميان آنان ظهور يافته است. در اين ميان رشتهسخن را از يهود آغاز ميكند زيرا از يكسو، يهود قديمي ترين ملت داراي كتابآسماني است، از ديگر سو، يهوديان دشمنترين مردم با مؤمنانند. پس، از اينآيه تا آيه (142 ) اين سوره كه نزديك به يك جزء كامل از قرآن كريم را دربرميگيرد، همه پيرامون بني اسرائيل است تا حقيقت و ماهيت كردار شان را با ابعاد منفي و زشت وجوديشان بر ملا گرداند.
بايسته يادآوري است كه شيوه خطاب قراني با يهوديان متنوع است؛ گاهي باآنان از سر عطوفت و نرمش سخن ميرود، گاهي با تهديد و توبيخ، وقتي بايادآوري از نعمتها - چون همين آيه - و زماني با شمارش جرايم و جناياتشانهمراه با توبيخ و سرزنش.
«اي بنياسرائيل» اسرائيل: يعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهيم: است، وفرزندان اسرائيل را كه عبرانيان يا قوم يهودند، «بنياسرائيل» مينامند و معنيلغوي اسرائيل؛ «بنده خدا» است. پس بنياسرائيل همان اسباط دوازدهگانهايهستند كه زاد و تبار دوازده فرزند يعقوب ميباشند. يادآور ميشويم كهعبارت «بنياسرائيل» در قرآن كريم (41) بار بهكار رفته است. آري! اي بنياسرائيل! «نعمتهايم را كه بر شما ارزاني داشتم» چون فرستادن پيامبران نازلنمودن كتاب، نجات از چنگ فرعون و غيره «بهياد آريد» و اين نعمتهايم را شكرگزاريد «و به عهدم وفا كنيد» همان عهدي كه از شما در مورد پيروي از محمد ص در تورات گرفتهام. بعضي گفتهاند: مراد از عهد، اداي فرايض است «تا بهپيمانتان وفا كنم» يعني: تا به آنچه كه به شما از پاداش و مزد و جاي دادنتان دربيت المقدس تضمين نمودهام، وفا كنم «و تنها از من بترسيد» رهبه: شدت ترساست. يعني: فقط بيم از من را در دلهايتان جاي دهيد و از احدي جز من نهراسيد