تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(25-29)
تفسیر قرآن کریم سوره بقره آیات(25-29)
ﭑ ﭒ ﭓ
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ ﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ ﮗﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ ﯪ ﯫﯬ ﯭ ﯮ ﯯ ﯰ ﯱ ﯲ ﯳ ﯴ ﯵ ﯶ ﯷ ﯸ ﯹ ﯺﯻ ﯼ ﯽ ﯾ ﯿ ﰀ
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗ ﭘ ﭙ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪﭫ ﭬ ﭭ ﭮﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ
«و بشارت بده كساني را» تبشير: خبردادن از چيزي است كه اثر مژده بخش وسرور انگيز آن بر پوست چهره انسان آشكار شود. آري! بشارت بده كساني را: «كه ايمان آوردهاند و كارهاي شايسته انجام دادهاند» يعني: همان كارهاي درست وصوابي را كه از ايشان خواسته شده و بر ايشان فرض گرديده، انجام داده اند. ياكساني كه اعمالي را انجام دادهاند كه خداوند انجام داوطلبانه آنها را نيكوشمرده است زيرا بهشت با ايمان و عمل صالح قابلدسترسي است.
عبارت: (آمنوا وعملوا الصالحات) نزديك به شصتبار در قرآن كريم بهكاررفته است؛ و اين خود نشان دهنده آن است كه ايمان و عمل صالح لازم و ملزوم يكديگرند.
آري! مژده بده به ايشان «كه برايشان جناتي است» جنت: نام بهشت دارالخلد وسراي ثواب و پاداش است كه مشتمل بر باغهاي بسياري است و آن را جنت ناميدهاند زيرا جنت در لغت به معني پوشانيدن است و بهشت ساكنان خود را در زير درختهاي انبوه خويش ميپوشاند. آري! برايشان جناتي است: «كه ازفرودست آنها» يعني: از زير درختان و قصرهاي آنها «جويها روان است، هرگاهميوهاي از آن روزي آنان شود» از هر نوعي از انواع ميوهها كه باشد؛ «ميگويند: اينهمان است كه پيش از اين نيز روزي ما بوده» يعني: اين ميوه، شبيه و نظير و از جنسهمان ميوه است. اين سخن را بدان سبب ميگويند كه رنگ ميوههاي بهشتي شبيههماند، هرچند كه حجم و طعم و بوي آنها مختلف است و چون از آنميخورند، طعم آن را مخالف طعم ميوه اول مييابند «و به ايشان همانند آن» ميوه قبلي در خوبي و نيكويي «داده شود» زيرا هيچ يك از آنها پست و نامطبوع نيست و در شكل نيز مشابه همديگرند «و در آنجا همسراني پاكيزه دارند» كه حورانبهشتي و غير ايشانند «و هم در آنجا جاويدانند» نه ميميرند و نه از آن بيرون بردهميشوند. مراد از پاكيزه بودن جفتهاي بهشتي اين است كه: آنچه به زنان دنيا ازپليدي حيض و نفاس و بزاق و ساير پليديها ميرسد، به همسران بهشتي نميرسد.
در حديث شريف آمده است كه: هر مرد بهشتي دو همسر دارد. علما گفتهاند: «يكي از آن دو، از زنان دنياست و ديگري از زنان بهشت». خلود: بقاي دايم وهميشگياي است كه هرگز گسست و انقطاعي ندارد. همچنين در حديث شريف آمدهاست: «إن أهل الجنة يأكلون فيها ويشربون، ولا يتفلون، ولا يبولون، ولا يتغوطون ولا يتمخطون، قالوا: فما بال الطعام؟ قال: جشاء ورشح كرشح المسك، ويلهمون التسبيح والتحميد كما تلهمون النفس: همانا اهل بهشت در بهشت ميخورند وميآشامند، نه آب دهان مياندازند، نه ادرار و مدفوع ميكنند و نه آب بينيمياندازند. اصحاب گفتند: پس غذايي كه ميخورند چه ميشود؟ فرمودند: بهآروغي و ترشح عرقي چون ترشح مشك، دفع ميشود. و خواندن «سبحان الله»، و «الحمدلله» برآنان چنان الهام ميشود كه نفس كشيدن براي شما».
ﭹ ﭺ ﭻ ﭼ ﭽ ﭾﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ ﮗﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ
«خداوند از آن شرم ندارد كه هر مثلي را بزند» معناي: «لايستحيي: شرم ندارد» در مورد خداوند متعال حقيقت شرم و حيا نيست، بلكه به اين معني استكه او مثل زدن را فرو نميگذارد زيرا حيا؛ دگرگوني و در هم شكستگياي استكه از بيم عيب و نكوهش، بر انسان روي ميدهد و اين در حق خداوند متعال محالاست. دليل اين كه خداي سبحان از معناي «ترك نميكند» به (شرم نميكند) تعبير كرد، اين است كه هر كس از چيزي شرم كند، آن را فروميگذارد وفروگذاشتن آن چيز از آثار و ثمرات حياء است، پس به كار گرفتن اين تعبير، مجاز است و از باب اطلاق ملزوم و اراده لازم ميباشد. بنابراين، هرگاه در موردحق تعالي تعبير «حيا» به كار رفت، مراد از آن بيمي كه مبدأ و مقدمه حيا ميباشدنيست، بلكه همان طور كه گفتيم، مراد معناي لازم آن، يعني فروگذاشتن يك كاراست. مثل: در لغت به معني شبيه و نظير است. مثل زدن در گفتار اين است كه:براي يك حال چيزي بيان شود كه مناسب آن حال باشد و با ذكر آن مثل، حسن وقبح پنهان آن حال، آشكار گردد.
ابن جرير طبري در بيان سبب نزول آيه كريمه از گروهي از صحابه روايتكرده است كه فرمودند: «چون خداي عزوجل با آيه: ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ... ﭼ ، و آيه: ﭽﭪ ﭫ ﭬ ﭭ... ﭼ درباره منافقان مثل زد، منافقان گفتند: خداوند برتر و بزرگتر از آن است كه چنين مثلهايي بزند. پس اين آيه كريمه تا: ﭽﯙ ﯚ ﯛﭼ نازل شد. همچنين كفار ميگفتند: در قرآن ذكر زنبور عسل و عنكبوت و مورچه آمده است و ذكر اين اشياء با كلام فصيحان سازگار نيست! خداي سبحان اين سخن كفار و منافقان را نيز رد نموده و فرمود: من هر مثليميزنم؛ «پشه باشد يا فروتر از آن» يعني: كوچكتر و فروتر از پشه؛ چون بال آن -كه اين قول بيشتر محققان است - يا بزرگتر و فراتر از آن «پس كساني كه ايمانآوردهاند، ميدانند كه آن مثل از جانب پروردگارشان حق است» و ثابت. حق: مقابل باطل است. «ولي كساني كه به كفر گراييدهاند، ميگويند: خدا از اين مثل چه قصديداشته است؟ خدا بسياري را با آن گمراه و بسياري را با آن هدايت ميكند» يعني: قصد و اراده خدا اين است تا با اين مثل، بسياري - چون منافقان - را گمراهسازد و بسياري - چون مؤمنان - را هدايت نموده و بر هدايتشان بيفزايد، چرا كه هر يك از دو گروه، اين راه را با انتخاب خودشان برگزيدهاند، پس خداوند باموجوديت سبب، بر مسبب ميافزايد «ولي جز فاسقان را با آن گمراه نميكند» ازآن روي كه آنان، نافرمان شده و سخن پروردگار خود را سبك انگاشتند، پسخداوند به سبب اين فسق گمراهشان ميكند. فسق: در لغت به معني خارج شدن است، اعراب ميگويند: «فسقت الرطبه عن قشرها: خرماي رطب از پوستخود خارج شد». اما فسق در عرف شرع: به معناي خروج از طاعت خدايعزوجل ميباشد و بر كساني كه به سبب كفر يا به سبب گناه از دايره طاعتحق تعالي بيرون ميروند - هردو - اطلاق ميشود بنابراين،اصطلاح «فاسق» شامل كافر و مؤمن گنهكار هر دو ميشود، ليكن فسق كافر شديدتر است. ولي با آن كه صفت فسق بر كافر و مؤمن گنهكار هردو اطلاق ميشود، اما مراد اينآيه كريمه از «فاسقون»، كافرانند نه مؤمنان، به دليل اين كه خداوند متعال در بيان اوصافشان ميفرمايد:
ﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗﯘﯙ ﯚ ﯛ ﯜ
«همان كساني كه عهد خدا را پس از بستن آن نقض ميكنند» يعني آنان اولا بهعهد خداوند اقرار كرده و متابعت آن را گردن نهادند، ولي بعدا كافر شده وعهد خويش را شكستند. نقض: درهم شكستن و از هم گسستن هر چيزي است كه محكم و استوار گشته؛ اعم از بنا يا ريسماني، يا عهد و پيماني. عهد خداوند: اوامر و نواهياي است كه پايبندي به آن در قرآن به بندگان سفارش شده است؛ چون طاعت حق تعالي و خودداري از نواهي وي. ميثاق: آنچه كه يك چيز به وسيله آن محكم ساخته ميشود، به طوري كه شكستن آن دشوار باشد. ميثاقعهد: محكم ساختن پيمان با سوگند است.
مراد از عهد خدا در اين آيه، پيماني است كه خداوند متعال در كتابهاي پيشين از بندگان خود در مورد ايمان آوردن به محمدص در عصر رسالت ايشانگرفته است، همچنين عهد خدا به معناي فهم سنن هستي پروردگار متعال با انديشه و تفكر و به كار گرفتن نعمت عقل و حواس در اموري است كه به سوي اينفهم راهبرند، پس شكستن پيمان به اين معني: بكار نگرفتن اين موهبتها در چيزي است كه براي آن آفريده شدهاند. «و» اين فاسقان همان كساني اند كه: «آنچه را خدا به پيوستنش امر نموده، ميگسلند» يعني: صله رحم و پيوند قرابت وخويشاوندي و هر چيزي را كه خداي عزوجل به پيوستن و انجام دادن آن فرمانداده است - از قبيل بر پا داشتن احكام و رعايت حدودش - ميگسلند و رعايت نميكنند. پس صله رحم در اينجا داراي معنايي عام و گسترده است كه هم پيوند رحم ميان خويشان و اقوام و هم صله معنوي ميان ايمان به تمام پيامبران: و پايبندي به احكام شريعت الهي و رعايت كليه اوامر وي را دربر ميگيرد. و اينقول جمهور علما است. «و» اين فاسقان همان كساني اند كه: «در زمين به فسادميپردازند» يعني: غير خداوند متعال را پرستش كرده، در تعامل و برخورد خويشبا ديگران به جور و جفا ميپردازند، از شهوات پيروي ميكنند، مرتكب معصيتها ميشوند و ميان مردم فتنه برميافروزند، كه اينها نهايت فساد انگيزي است «آنانند كه زيانكارانند» يعني: آنان اهل دوزخند و چنان نيست كه ميپندارند؛ باشكستن عهدالهي به مصالح و منافع مورد نظر خويش ميرسند زيرا وفا به عهدخداوند بزرگترين منفعتها است، در حاليكه آنها اين منفعت برتر را از دست دادهاند. بنابراين، فسق موجب زيان و خسارت است، چنان كه طاعت موجب سود و راحت؛ چه خسارتي بزرگتر از محروميت از رحمت خداوند منان! و چه سودي برتر از رضا و بهشت برين وي!.
ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ ﯪ ﯫ
«چگونه به خداوند كفر ميورزيد؟» استفهام براي انكار و به شگفتي واداشتن ازحال آنهاست كه با وصف موجوديت حجت و برهان بر حقانيت ايمان، كفر وانكار ميورزند. آري! چگونه به خداوند سبحان كفر ميورزيد، در حاليكه ازداستان آفرينش آگاهيد و خوب ميدانيد كه: «با آن كه بيجان بوديد» قبل ازآفرينش «او به شما جان بخشيد» يعني: خداوند متعال شما را از عدم آفريد و درشما روح دميد «سپس شما را ميميراند» در هنگام بهسر رسيدن اجلهايتان «و باززنده ميكند» شما را در روز قيامت «آنگاه به سوي او بازگردانده ميشويد» درميدان محشر، پس شما را در برابر اعمالتان جزا ميدهد.
ابن عباس در تفسير آيه كريمه ميگويد: «شما قبل از آن كه آفريده شويد، خاك بودهايد؛ و اين خود، يك مرگ است، آنگاه شما را آفريد و زندهگردانيد؛ و اين حيات است، باز شما را ميميراند و به گورهايتان ميرويد؛ و اينمرگ دوم است، باز شما را در روز قيامت زنده ميگرداند؛ پس اين حياتديگري است. بنابراين، در اينجا دو مرگ و دو زندگي است». آيه كريمه ( 11) از سوره «غافر» نيز مؤيد اين معني است: ﭽ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇﭼ «گفتند: پروردگارا! ما را دوبار ميرانده و دوبار زنده كردهاي...».
ﯬ ﯭ ﯮ ﯯ ﯰ ﯱ ﯲ ﯳ ﯴ ﯵ ﯶ ﯷ ﯸ ﯹ ﯺﯻ ﯼ ﯽ ﯾ ﯿ ﰀ
«اوست آن ذاتي كه آنچه در زمين است» يعني: زمين و آنچه را كه در آن است «همه را براي شما آفريد» به عنوان گراميداشت و تكريم و نعمت و توشه و منفعتيبراي شما از سوي خويش تا زماني معين «سپس» بعد از آفرينش زمين «به سويآسمان قصد كرد» با اراده خويش، به قصدي درست و استوار كه مخصوص بهخود اوست «و هفت آسمان را استوار كرد» يعني: آفرينش آنها را استوار كرد وسامان بخشيد، بهگونهاي كه هيچ خلل و بينظمياي در آنها نيست «و او بههرچيزي داناست» يعني: علم خداوند متعال به تمام مخلوقاتش محيط و فراگيراست.
اين آيه: ﭽ ﯴ ﯵ ﭼ «بقره/29» و آيه: ﭽ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌﭼ «طه/ 5» از مشكلات تفسير است، كه علما درباره آن بر سه رأي اند:
رأي اول: مربوط به بسياري از ائمه است كه ميگويند: ما اين آيه را ميخوانيم وبه آن ايمان داريم، ولي آن را تفسير نميكنيم. امام مالك: در اين باره سخن مشهوري دارد كه ميگويد: «استوا معلوم است و كيفيت آن با عقل قابل دركنيست، ايمان به آن واجب و سؤال كردن از آن بدعت است».
رأي دوم: رأي فرقه «مشبهه» است كه ميگويند: «استواء؛ ارتفاع و قرارگرفتن بريك چيز است، چنانكه خداوند متعال ميفرمايد: ﭽ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖﭗﭼ (و چون تو (اي نوح) و همراهانت بر بالاي كشتي قرار گرفتيد ) [23/28]». كه اين رأي باطل است زيرا چنين استوائي از صفات اجسام ميباشد وخداوند متعال از آن منزه است.
رأي سوم: رأي برخي از علماء است كه ميگويند: مراد از «استوي» ارتفاع و برتري امر خداوند متعال است.
اما انتخاب ابن جرير طبري اين است كه: «استوي: در اينجا به معناي قصد كردن واراده نمودن خداوند متعال به سوي آفرينش آسمانهاست و ما كيفيت اين قصد و اراده وي را نميدانيم».
همچنين اين آيه و ديگر آيات قرآن در اين باره، دال بر وجود هفت آسمان وهفت زمين اند، ولي در سنت رسول اكرم ص چنان خبري كه حقيقت آسمانها وزمين را روشن سازد نيامده است بنابراين، فايدهاي در بحث از طبيعت آنها نميبينيم و فقط به ظاهر قرآن كريم در اين باره ايمان داريم و به وسيله آن، برعظمت آفريدگار بزرگ استدلال ميكنيم.
بايسته يادآوري است كه امام رازي در تفسير خويش نظريات علماي علم نجومعصر خويش در باره آفرينش آسمانها و زمين را نقل كرده، كه اين نظريات بااكتشافات علمي عصر جديد چندان همخواني ندارد. پژوهشها و كاوشهاينجومي در عصر حاضر نيز فرضياتي را در اين باره بيرون داده اند و هنوز هم سختدر تكاپوي اين ميدانند، ولي مهم اين است كه بدانيم؛ هرگونه كاوش و پژوهشبشري در اين رابطه، اگر كه نتيجهاي صحيح و منطقي به همراه داشته باشد، قطعا در راستاي فهم و تفسير عيني آيات كوني قرآن كريم است.