آيا اموات صداي ما را ميشنوند؟
آيا اموات صداي ما را
ميشنوند؟
كساني اموات (پيامبر، شهدا، اولياء و ...) را به فرياد مي
خوانند و از آنان طلب ميانجيگري و واسطه گري را در ميان خود و خداوند را دارند و
معتقدند که صاحبان قبر ندا و فرياد مدعوين خود را مي شنوند و احاديثي را حجّت
ميگيرند همچون 3976 - حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ سَمِعَ رَوْحَ بْنَ
عُبَادَةَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ أَبِي عَرُوبَةَ عَنْ قَتَادَةَ قَالَ ذَكَرَ
لَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ عَنْ أَبِي طَلْحَةَ أَنَّ نَبِي اللَّهِ صلي الله عليه
و سلم أَمَرَ يَوْمَ بَدْرٍ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِينَ رَجُلاً مِنْ صَنَادِيدِ
قُرَيْشٍ فَقُذِفُوا فِي طَوِي مِنْ أَطْوَاءِ بَدْرٍ خَبِيثٍ مُخْبِثٍ، وَكَانَ
إِذَا ظَهَرَ عَلَي قَوْمٍ أَقَامَ بِالْعَرْصَةِ ثَلاَثَ لَيَالٍ، فَلَمَّا كَانَ
بِبَدْرٍ الْيَوْمَ الثَّالِثَ، أَمَرَ بِرَاحِلَتِهِ فَشُدَّ عَلَيْهَا رَحْلُهَا،
ثُمَّ مَشَي وَاتَّبَعَهُ أَصکْحَابُهُ وَقَالُوا مَا نُرَي يَنْطَلِقُ إِلاَّ
لِبَعْضِ حَاجَتِهِ، حَتَّي قَامَ عَلَي شَفَةِ الرَّكِي، فَجَعَلَ يُنَادِيهِمْ
بِأَسْمَائِهِمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ « يَا فُلاَنُ بْنَ فُلاَنٍ، وَيَا فُلاَنُ
بْنَ فُلاَنٍ، أَيَسُرُّكُمْ أَنَّكُمْ أَطَعْتُمُ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّا
قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا، فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ
رَبُّكُمْ حَقًّا » . قَالَ فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا تُكَلِّمُ
مِنْ أَجْسَادٍ لاَ أَرْوَاحَ لَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم «
وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ
مِنْهُمْ » . قَالَ قَتَادَةُ رضي الله عنه أَحْيَاهُمُ اللَّهُ حَتَّي
أَسْمَعَهُمْ قَوْلَهُ تَوْبِيخًا وَتَصْغِيرًا وَنَقِيمَةً وَحَسْرَةً وَنَدَمًا
.(بخاري 3976)
يعني: قتاده رضي الله عنه مي گويد: انس ابن مالک
از ابي طلحه به ما تعريف کرد که پيامبر خدا در روز بدر دستور داد تا 24 نفر از
بزرگان قريش در چاهي از چاههاي بد بو بياندازند و عادت پيامبرصلي الله عليه و سلم
اينگونه بود که اگر بر يک قومي قالب و پيروز مي شد در همان جا سه شبانه روز مي ماند
و در روز بدر نيز در روز سوم دستور داد که اسباب و اثاثيه اش جمع آوري شود و سپس با
پاي پياده به راه افتاد و اصحابش نيز به دنبالش به راه افتادند و مي پنداشتند که
پيامبر مي خواهد بعضي از کارهاي عقب مانده اش را تکميل کند تا اينکه در لبه چاهي که
جسد مشرکين در آن انداخته شده بود ايستاد و با ذکر نام و نام پدر شان، آنان (جسد
مشرکين) را خطاب قرار داد « اي فلاني پسر فلاني آيا خوش حال مي شديد اگر از الله و
رسولش اطاعت مي کرديد؟ ما آنچه را که پروردگارمان به ما وعده داده بود به حق
يافتيم؟ آيا شما نيز آنچه را که پروردگارتان وعده داده بود، به حق يافتيد؟ در اين
هنگام عمر رضي الله عنه گفت يا رسول الله صلي الله عليه و سلم آيا اجسادي را که روح
و جاني ندارند خطاب قرار ميدهي ؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم در جواب گفت: قسم به
پروردگاري که جانم در قبضه ي اوست شما در شنيدن سخناني که مي گويم بهتر از آنان
نيستيد.
قتاده رضي الله عنه ميگويد: خداوند آنان را زنده گردانيد تا به جهت
توبيخ و حسرت و ذليل کردنشان سخنان پيامبرصلي الله عليه و سلم را بشنوند. و يا حديث
- حَدَّثَنَا عَيَّاشُ بْنُ الْوَلِيدِ حَدَّثَنَا عَبْدُ الأَعْلَي حَدَّثَنَا
سَعِيدٌ عَنْ قَتَادَةَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ - رضي الله عنه - أَنَّهُ
حَدَّثَهُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم قَالَ « إِنَّ الْعَبْدَ
إِذَا وُضِعَ فِي قَبْرِهِ، وَتَوَلَّي عَنْهُ أَصْحَابُهُ، وَإِنَّهُ لَيَسْمَعُ
قَرْعَ نِعَالِهِمْ (1374 بخاري) يعني؛ «هرگاه بنده اي درون قبرش گذاشته شود،و
يارانش بعد از دفن او برگردند و در حالي که او صداي پاي آنان را مي شنود ... » را
حجّت مي گيرند .
ما در جواب مي گوييم که صحبت کردن پيامبر با مردگان جنگ بدر
و يا شنيدن صداي پاي دفن کنندگان در زمان هاي خاصّي هستند که پيامبر صلي الله عليه
و سلم آنها را بيان کرده است و خداوند در قرآن کريم به پيامبر خود خطاب ميکند و
ميگويد: ." إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَيٰ " يعني: تو (اي محمد صلي الله عليه و
سلم ) نمي تواني به مردگان چيزي بشنواني. " وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي
الْقُبُورِ " تونميتواني مردگان آرميده در گورها را شنوا گرداني .
اما
کساني منظور خداوند از « الموتي » در آيه ي مذکور را « کفّار » مي دانند و اگر ما
نسبت به اقوال آنها تسليم شويم، بازهم دليل بر شنيدن مردگان نمي شود، چون خداوند به
جاي استفاده از « کفّار» از کلمه «الموتي» استفاده کرده است، بنابراين تشبيه انجام
گرفته است و ما ميدانيم که در هر تشبيهي سه عامل اصلي وجود دارد: 1- مشبّه = کفّار
2- مشبّه به = مردگان 3- وجه شبه = عدم شنيدن و اين را هم ميدانيم که در هر تشبيهي
وجه شبه در مشبه به (الموتي) خيلي قويتراست از مشبه، يعني وقتي مي گوييم احمد
همانند شير نترس است اين نترسيدن در شير خيلي بيشتر است تا در احمد، پس وجه شبه
(عدم شنيدن) درمردگان بيشتر و به طريق اولي است ازکفاري که زنده اند.
اقوال ائمه درباره ي عدم شنيدن مردگان:
علامه طحاوي
درحاشيهاش بر (در المختار) با تصحيح عايشه در مورد روايت عمر موافق بوده و رأيش بر
عدم شنيدن اموات مي باشد و بعد ميگويد: بهترين رأي همان نظر کمال بن الهمام و ابن
نجيم المصري ميباشد که گفتهاند: شنيدن اموات در حديث بخاري 3976 به عنوان معجزه ي
رسول الله صلي الله عليه و سلم بوده نه غير او. و نيز در حاشيه اش بر المراقي ص326
لشرنبلاني – همين رأي را بيان نموده است .
علامه ابن عابدين در حاشيه اش (
رد المحتار علي الدر المختار: باب اليمين في الضرب و القتل و غير ذلک) با تصحيح و
رأي عايشه موافق بوده و بعد گفته است کلام پيامبر با کشتگان چاه بدر من باب موعظه
زندگان بوده است و نيز معجزه اي براي رسول الله صلي الله عليه و سلم بوده است . بعد
مي گويد: اما آنچه در مسلم آمده « ... لَيَسْمَعُ خفع نِعَالِهِمْ ...» مربوط به
اولين مرحله قرار گرفتن ميت در قبر مي باشد، تا سوال و جواب ملائکه مامور تمام مي
شود زيرا کلام رسول الله صلي الله عليه و سلم مخالف کلام خداوند نيست که مي فرمايد:
" وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ "
علامه ابن الهمام در فتح
القدير، حاشيه الهدايه در باب الجنايز: رأيش بر اين است که مردگان نمي شنوند. زيرا
حديث تکلم با اهل قليب بدر هم از طرف عايشه (رضي الله عنها) رد شده است و هم فقط من
باب معجزه رسول الله صلي الله عليه و سلم مقبول شده است وحديث مسلم « لَيَسْمَعُ
قَرْعَ نِعَالِهِمْ...» فقط مربوط به اولين مرحله ي ورود به قبر است نه تداوم آن در
ساير اوقات .
علامه عيني صاحب (عمدة القاري، شرح بخاري) در شرح الکنز باب
اليمين في الضرب و القتل و غيرذلک بر اين رأي است که مردگان کلام زندگان را نمي
شنوند .
ابن نجيم مصري در کتاب « البحر الرائق » شرح کنز الدقائق بر همين
رأي عدم سماع اموات است .
در ثاني ؛ اگر معتقد باشيم که مردگان در هر حالت و
در هر زمان و از هر مکاني، سخنان دعا کنندگانشان را مي شنوند، در اين صورت شنيدن
آنان به صفت « سمع، شنيدن » خداوند، تشبيه کرده مي شود، چون خداوند است که تمام صدا
ها و سخنان را بدون محدوديت مي شنود و اگر ما معتقد باشيم که کسي غير از خداوند نيز
تمام صداها و سخنان را مي شنود در اين صورت مخلوق به خالق تشبيه کرده مي شود، در
حالي که خداوند مي فرمايد: "لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ
الْبَصِيرُ ".
و نعيم بن حماد خزاعي، استاد امام بخاري مي فرمايد: «من شبّه
الله بشيءٍ من مخلوقاته فقد کفر» يعني؛ اگر هر کس در موردي خداوند را به مخلوقاتش
تشبيه نمايد عمل او عملي کفر آميز است.
ثالثاً: اگر ما تسليم شده و قائل به
شنيدن مردگان باشيم، مردگان که به تمامي زبان ها تسلط ندارند، اگر قائل به شنيدن
آنان باشيم، مي بايست تقسيم بندي ديگري انجام شود و آن اين که هر شخص زنده اي، مرده
اي را خطاب قرار دهد و از او درخواست کند که با هم هم زبان هستند بنابراين هيچ فارس
و ترکمن و کرد و... نميتواند پيامبر صلي الله عليه و سلم يا هر مرد صالحي که به
زبان عربي آشناست و غير از آن را نميداند، را خطاب قرار دهد و از او چيزي درخواست
کند، چون پيامبر صلي الله عليه و سلم هيچ گونه آشنايي با زبان فارسي و ترکمني و
کردي و... را ندارد ما انسانهاي معقول را خطاب قرار مي دهيم و ميگوييم، آيا چنين
تقسيم بندي، مقبول و جايز است ؟ اگر جواب شما مثبت باشد، ما با شما هيچ کاري نداريم
و مي گوييم شما را به خير و ما را به سلامت !!!
رابعاً: اگر دوباره تسليم
شده و قائل به شنيدن مردگان باشيم، آيا انساني ( چه مرده و چه زنده ) قادر است، چند
سخن را که همزمان به او گفته مي شود، هر يک را جدا گانه، شنيده و بفهمد، و مي
گوييم: آيا اگر بر روي زمين درزمان واحد، چند نفر مرده اي را خطاب قرار دهند، آيا
انسان مرده، مي تواند سخنان آنان را جداگانه بررسي کرده و بفهمد و جواب آنان را
دهد؟ ما که مي گوييم، نمي توانند و از حيطه ي انسان زنده و نابغه خارج است،حال اگر
اين شخصِ مخاطب مرده باشد، اصلاً و ابداً قادر نخواهد بود سخنان گوناگون و همزمان
را از همديگر متمايز سازد.
نتيجه گيري درباره ي مطالب مذکور به مخاطب عزيز و
جوياي حق موکول مي شود ... تأمل نما...
از طرف جوانان
اهل توحيد ترکمن صحراي ايران
بسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ